تبسم نقش نیرنگه! من از شب شاکی ام، ای یار
طلوعم رو تماشا کن، منو دست غزل بسپار
...
منو پاكیزه کن از خواب، از این لکنت، از این تکرار
رها کن آرزوها رو از این زندان بی دیوار
چه ناباور، چه دردآور، سکوتم بی نهایت شد
چه غمگینانه عشق ما، دچار رنگ عادت شد
امشب به تو رو کردم، این قبله نما مرده
تو صبح دل آرایی، من شام دل آزرده
امشب به تو رو کردم، ای خاطره ی جاری
تو هق هق دریاوار، من شبنم بیداری
من از بند نفس جستم، حسابم با خودم پاکه
میون گود فریادم، سکوتم گـُرده بر خاکه
یه زخم تازه کم دارم، برای باور پاییز
خرابم کن که دلگیرم، از این آبادی پرهیز
منو تا گریه یاری کن! حریص امن آغوشم
منو بشناس، که از یاد همه دنیا فراموشم
نظرات شما عزیزان: