در کنــج خـلـوتـم مـهـر تـو دارم بــه دل
با من غریب اینگونه وفا کنی از یـادم نمـی روی
پیمان دوسـتی نشـکسـتم بـا تـو مـن ولـی
گـر تـو بشکنی و خـطا کنی از یـادم نمـی روی
بیـنوا ، سـوی میخـانـه پـا نـهـد از جـفای تـو
گـر سـر از تنـم جــدا کنـی از یـادم نمی روی
نظرات شما عزیزان: