با دل چرکین می توان عاشق شد ؟؟؟
   
 

.
 

 
 

 
 
 

 
.
 
 

به وبلاگ بهترین ها خوش آمدید
ایمیل مدیر :

» شهريور 1390
» تير 1390
» خرداد 1390
» ارديبهشت 1390
» فروردين 1390
» اسفند 1389
» بهمن 1389
» دی 1389
» آذر 1389

» چت روم
» ترک یک گناه...خود ارضایی
» ****lip2lip****
» ****lip2lip****
» Just Download
» انبار عکس
» وبلاگ طرفداران جاستین بیبر
» طرفداران جاستین بیبر
» آموزش آهنگ سازی-میکس و مستر
» طلوع ترانه
» بهترین محصولات
» به یاری اهورا مزدا
» Live Music and Entertainment
» کیت اگزوز
» زنون قوی
» چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و جدیدترین ها و آدرس afshinzehtab.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 345
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 347
بازدید ماه : 547
بازدید کل : 81075
تعداد مطالب : 1344
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



این صفحه را به اشتراک بگذارید

RSS
 
با دل چرکین می توان عاشق شد ؟؟؟
نویسنده افشین  تاریخ ارسال 14 دی 1389 در ساعت 20:33

هر چه می اندیشم به یاد نمی آورم

که از چه زمان این گونه شده ام

شاید معتاد شده ام به آزار دادن تو

و خدا می داند شاید با خود لج کرده ام

که تنها راندن تو را در سر دارم. انگار که می ترسم.

می ترسم از تو

و از عشقی که در دل داری

به یاد ندارم که تا به حال

این گونه بوده باشم

 

اما احساس می کنم

 

آن هایی که بیشتر دوست می دارندم

 

از همه خطرناک ترند.

 

و از آن هایی که ناگهان عاشق می شوند

متنفرم.

همه چیز ساده است.

بسیار ساده.

تو مرا می خواهی

و من تو را می رانم

و درست یا غلطش

را خود نیز نمی دانم.

و همین سادگی است که حالم را

دگرگون کرده است.

گاهی سادگی را

به حد مرگ دوست می دارم

و اکنون اما از سادگی بیزارم.

خود می دانم به چه دردی دچار شده ام

و تو اگر هنوز نفهمیده ای دردم را

بی شک کور شده ای

از عشق.

و چه اشتباه می پنداری

که می شناسی ام.

زیرا جز او که آفریده است مرا

هیچ کس نمی شناسدم

مگر به نام.

و دلتنگ تو می شوم بسیار

اما نمی خواهمت باز.

پیش از این، این گونه نبوده ام

که لایق کسی نباشم

و بگذرم از او.

تازگی ها به منطق دچار شده ام

و هی می رانم تو را از خود.

تو هر چه می خواهد دلت بگو

بگو که دوست می دارمت

اما غرور است مانعم.

یا بگو که سال ها

منتظرم خواهی ماند.

اما من می دانم

که هر کس

کاسه ی صبرش اندازه ای دارد.

تو گرم خیالی و امیدوار

که رام تو شوم

و نمی دانم من که چرا

در من تقویت می شود

این حس هر لحظه

که تو به انتظار نشسته ای

برای انتقام.

انتقام تمام روزهایی که تو را

تنهایت گذاشتم

و گذشتم از تو.

ببخش مرا

اگر که نمی توانم

آن گونه که تو می خواهی

عاشقت باشم.

اما هر بار که می روی

با خود می گویم ای کاش

همانی باشی که می گویی

- من می خواهم -

و اشتباه باشد

هر چه که من

اندیشیده ام درباره ی تو

و لحظه ای بعد می گوییم

اگر چنین باشد

و این بار

کاسه ی صبرش

لبریز شده باشد چه؟!

نمی دانم.

و شاید همه ی این ها

از زخمی باشد که بر دل دارم.

مگر تو نمی دانی

که با دل چرکین

نمی توان عاشق شد...


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





 
.:: ::.
 
عناوین آخرین مطالب بلاگ من


 
 
 

  .:: Design By : Afshin Zehtab ::.