من پذیرفتم شکست خویش را،
پندهای عقل دور اندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانست،
این دل درد آشنا دیوانست
می روم شاید فراموشت کنم،
با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتن من شاد باش،
از عذاب دوریم آزاد باش
گر چه شادمان تر از من می روی،
آرزو دارم دلی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را،
تلخی برخوردهای سرد را

نظرات شما عزیزان: