
من امشب واژه ها را
یک به یک
بر دار خواهم زد!
و چشمان اسیرم را میان دفترم
پنهان خواهم کرد.
نمی خواهم بدانی
دوستت دارم!
نمی خواهم بیابی
حس عشقم را
نمی خواهم بگویم حال دردم را
و تعبیرش کنم در جمله ای کوتاه.
من امشب با نگاهم
حرف خواهم زد
و اندام تمام کوچه ها را
اشک میریزم
که شاید روزنه
از نور مهتابت به هم پاشد
و دفترهای عریانم
عروس نقطه چینها را
به خود خواند...
نظرات شما عزیزان: