.
 

 
 

 
 
 

 
.
 
 

به وبلاگ بهترین ها خوش آمدید
ایمیل مدیر :

» شهريور 1390
» تير 1390
» خرداد 1390
» ارديبهشت 1390
» فروردين 1390
» اسفند 1389
» بهمن 1389
» دی 1389
» آذر 1389

» چت روم
» ترک یک گناه...خود ارضایی
» ****lip2lip****
» ****lip2lip****
» Just Download
» انبار عکس
» وبلاگ طرفداران جاستین بیبر
» طرفداران جاستین بیبر
» آموزش آهنگ سازی-میکس و مستر
» طلوع ترانه
» بهترین محصولات
» به یاری اهورا مزدا
» Live Music and Entertainment
» کیت اگزوز
» زنون قوی
» چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و جدیدترین ها و آدرس afshinzehtab.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 548
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 550
بازدید ماه : 750
بازدید کل : 81278
تعداد مطالب : 1344
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



این صفحه را به اشتراک بگذارید

RSS
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 6 خرداد 1390 در ساعت 12:39


غمـــت جز در دل یکتــا نگنـجد/که رخت عشق در هر جا نگنجد
ندانم کز چه خیزد این همه اشک/که چندیـن آب در دریــا نگنجد
بــر آن کوچـک دهانـت در گمــانم/کــه در وی بوسـه گنجد یـا نگنجد
امید وصل چون در سیـم گنجد؟/که سیم آنجــا همـی تنهـا نگنجد
لبت بی زر مرا بوسی دهد ؟ نه/در و ایــــن نـــاز نـازیبــا نگنـجد
زمن جان خواستی،بستان هم امروز/کـــه در تاریــخ ما فــردا نگنجد

 
.:: ::.
 
شهریار
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 6 خرداد 1390 در ساعت 12:39


از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران،
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران،
ما گذشتیم و کذشت آنچه تو با ما کردی،
تو بمان و دگران، وای به حال دگران . . .

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 6 خرداد 1390 در ساعت 12:38


کارم ز غمت به جـان رسیـدست/فزیـــاد بــــر آسمـــان رسیدست
نـگــذارم نـــاخنــی ز دسـتــت/چون کارد به استخوان رسیدست
عشق تو درین جهان چه پوشم/کـاوازه بــدان جـهـــان رسیدست
جانــم ز پی تــو رخــت بـر بست/بــی آنکــه بــه کاروان رسیدست
گفتی کــه برت آیـم، ای نظـامی/بشتــاب کــه وقـت آن رسیدست

 
.:: ::.
 
ببینیم نظر افراد متفاوت در مورد دوست داشتن چیه!!!
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 6 خرداد 1390 در ساعت 1:42


شکسپیر میگه؛ اگر کسی را دوست داری رهایش کن اگر سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده.

اما ویکتور هوگو میگه؛ کسی رو که دوستش داری هر چند وقت یه بار بهش یادآوری کن که او را دوست داری.

در عوض دانشجوی زیست‌شناسی معتقده که؛ اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. او تکامل خواهد یافت.

دانشجوی آمار معتقده که؛ اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر دوستت داشته باشد، احتمال برگشتنش زیاد است و اگر نه احتمال ایجاد یک رابطه مجدد غیر ممکن است.

طبق نظر دانشجوی فیزیک؛ اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر برگشت، به خاطر قانون جاذبه است و اگر نه یا اصطکاک بیشتر از انرژی بوده و یا زاویه برخورد میان دو شیء با زاویه صحیح هماهنگ نبوده است.

دانشجوی حسابداری چرتکه به دست میگه؛ اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر برگشت، رسید انبار صادر کن و اگر نه، برایش اعلامیه بدهکار بفرست.

دانشجوی ریاضی هم بنا بر استدلال خودش میگه؛ اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر برگشت، طبق قانون ٢=١+١ عمل کرده و اگر نه در عدد صفر ضربش کن.

دانشجوی کامپیوتر هم میگه؛ اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر بر گشت، از دستور Copy / Paste استفاده کن و اگر نه بهتر است که به کل Delete اش کنی.

اما یک دانشجوی خوش‌بین معتقده که؛ اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. نگران نباش بر می‌گردد.

دانشجوی عجول در جواب این سوال با عجله میگه؛ اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر در مدت زمانی معین برنگشت فراموشش کن.

دانشجوی شکاک به نگاه غریب میگه؛ اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر برگشت، از او بپرس "چرا"؟

در مقابل دانشجوی عجول، دانشجوی صبور معتقده که؛ اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر برنگشت، منتظرش بمان تا برگردد.

و در آخر دانشجوی رشته صنایع میگه: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن. اگر برگشت، باز هم به حال خود رهایش کن این کار را مرتب تکرار کن.
فروتني فرياپت

 
.:: ::.
 
به یاد بسپار...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 5 خرداد 1390 در ساعت 22:54

دو چیز را به یاد بسپار: یکی جاذبه است و دیگری جذابیت.
جاذبه قانون زمین است . همه چیز را به پایین می کشد. جذابیت قانون بهشت است
همه چیز را به بالا می کشد جاذبه را علم کشف کرده است وجذابیت را دین .
ما معمولا با قانون جاذبه به دنیا می آییم و با آن زندگی می کنیم.زندگی کششی به
پایین است با تولد آغاز می شویم و با مرگ به پایان می رسیم.آغازمان سر زندگی
کامل است و پایان مان یک لاشه بی روح.و این یک سیر نزولی است.
تو تا زمانی که به درون خود حرکت نکنی دومین قانون یعنی جذابیت به اجرا در
نخواهد آمد .اگرما از بدن هویت بگیریم قانون جاذبه ی زمین غالب خواهد شد
زیرا بدن جزیی از زمین است. اگر شروع به حرکت کنیم از چیزی آگاه می شویم
که جزیی از بدن نیست.بدن تنها یک معبد است که خدا درون آن است .آنگاه که از خدایی
که درون بدن است اگاه می شوی دومین قانون بی درنگ به اجرا در می آید .زندگی غنی تر
پر بارتر نا محدود تر و کامل تر می شود.رو به آسمان پرواز می کند به پهناوری آسمان
می شود حتی از آسمان نیز فراتر می رود

 
.:: ::.
 
هميشه...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 5 خرداد 1390 در ساعت 21:28

هميشه با بدست آوردن اون کسي که دوستش داري نمي توني صاحبش بشي ، گاهي وقتا لازم هست که ازش بگذري تا بتوني صاحبش بشي ، همه ما با اراده به دنيا مي آييم با حيرت زندگي ميکنيم و با حسرت ميميريم اين است مفهوم زندگي کردن ، پس هرگز به خاطر غمهايت گريه مکن و مگذار اين زمين پست شنونده آواي غمگين دلت باشدافسوس...آن زمان که بايد دوست بداريم کوتاهي ميکنيم آن زمان که دوستمان دارند لجبازي ميکنيم و بعد...براي آنچه از دست رفته آه مي کشيم

 
.:: ::.
 
فـکر کـردن...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 5 خرداد 1390 در ساعت 17:16

گـاهی اوقـات

فـکر کـردن به "بعـضیــها"

نـاخـوداگاه لبـخندی روی لبـانت مینشاند...

دوست دارم ایـن لبخندهای بیگاه ...

و این بــعضی ها را ...
 

 
.:: ::.
 
نمي دانم ...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 5 خرداد 1390 در ساعت 17:15


نمي دانم پس از مرگ چه خواهد شد
نمي خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولي بسيار مشتاقم ،
که از خاک گلويم سوتکي سازد ،
گلويم سوتکي باشد ،
به دست کودکي گستاخ و بازيگوش
و او
يکريز و پي در پي
دم خويش را بر گلويم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد،
بدين سان بشکند درمن
سکوت مرگبارم را...

 
.:: ::.
 
غروب...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 5 خرداد 1390 در ساعت 17:12

هنگام غروب که دلم میگیرد ، اشک در چشمانم حلقه میزند،

صدایی روح نواز ، روحم را به پرواز در می آورد

ناخوداگاه دستهایم را بالا میبرم ، رو به آسمان

زیر لب زمزمه هایی می کنم ، چه می گویم ؟

بی شک برای او دعا می کنم ،

باز هم برای آمدنش دعا می کنم ،

حتّی حاضرم برای یک لحظه بودن با او ،

حـــیــــاتـــم را به او هــــدیــــه کــنــم

 
.:: ::.
 
شروع...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 5 خرداد 1390 در ساعت 17:11


هر چه بیشتر احساس تنهایی کنی احتمال شروع یک رابطه احمقانه بیشتر میشه!!

 
.:: ::.
 
خنده ام میگیرد...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 5 خرداد 1390 در ساعت 17:7

خنده ام میگیرد وقتی پس از مدت ها بی خبری
بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری
میگویی : دلم برایت تنگ است ...
یا مرا به بازی گرفته ای یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی
دلتنگی ارزانی خودت ...

 
.:: ::.
 
دفتر خاطرات ...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 5 خرداد 1390 در ساعت 17:6

در دفتر خاطرات خیالم ، در گذر کوچه های پست روزگار

فقط تو را نور خود دیدم و خندیدم

در گذر کوچه های سرد و تاریک نارفیقی

تنها نام تو گرمی نور رفاقتم بود

شمعم بودی و برایت پروانه وار گریستم

اما

اما نگاهت را از من دریغ کردی

با سردی ، با تلخی از کنارم گذشتی

ای کاش لحظه ای صدایت تنهایی سردم را می زدود

ای کاش برگری که هنوز دوستت دارم

 
.:: ::.
 
یه تار مو...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 5 خرداد 1390 در ساعت 17:1

بین اشک و لبخند ، نفرت و عشق ، دشمنی و دوستی ، سکوت و فریاد ، جنگ و صلح ، فاصله میتونه مثل یه تار مو باریک باشه و بایه تلنگر بشکنه .

اشک رو میشه با یه دست مهربون پاک کرد و لبخند زد .
نفرت رو میشه با گذشت به عشق
دشمنی رو با یه جمله به دوستی
سکوت رو با احساسات به فریاد
جنگ رو با قطعنامه به صلح تبدیل کرد
ولی چطور میشه نامردی رو به معرفت تبدیل کرد ؟

 
.:: ::.
 
مراسم خاکسپاری ناصر خان حجازی
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 4 خرداد 1390 در ساعت 23:35

(ادامه مطلب)

  ادامه ی مطلب ...
.:: ::.
 
ديدی...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 4 خرداد 1390 در ساعت 23:35

ديدی آن را که تو خواندی به جهان يارترين
سينه را ساختی از عشقش سرشارترين
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترين
چه دلآزارترين شد چه دلآزارترين
نه همين سردی و بيگانگی از حد گذراند
نه همين در غمت اينگونه نشاند
با تو چون دشمن دارد سر جنگ
دل ديوانه تنها دل تنگ
ناله از درد مکن
آتشی را که در آن زيسته ای سرد مکن
با غمش باز بمان
سرخ رو با ش ازين عشق و سرافراز بمان

 
.:: ::.
 
قرار بعدی...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 4 خرداد 1390 در ساعت 23:34

قرار بعدی
تالار مردگان
اولین پنجشنبه ای که نیستم
نه گل
نه گلاب
و نه خیرات
تو را می خواهم که پای هیچ یک از قرارها نیامدی

 
.:: ::.
 
تنهایی من ...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 4 خرداد 1390 در ساعت 15:44

پشت تنهایی من که رسیدی ،

گوشهایت را بگیر !

اینجا سکوت ،

گوش تو را کر میکند

اما !

چشمهایت را باز کن

تا بتوانی لحظه لحظه ی اعدام ثانیه ها را نظاره کنی

هجوم سایه های خیال،

سرابهای بی وقفه ی عشق،

تک بوسه های سرد

و فریادهای عقیم جوانی

منظره ای به تو میدهد

که میتوانی تنهایی مرابه خوبی ترسیم کنی ...!

 
.:: ::.
 
سکوتم...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 4 خرداد 1390 در ساعت 12:28

من آن سکوتم که در جواب معمای نگاه سبز تو
عشق را...
نه!
شهوت را...
نه!
جذابیت را
هجا میکند
و تو
سبزینهء رنگین کمان را به من
معرفی میکنی

تفاوت همان است
که فرهنگمان میخواند
و من بی رنگم
که هیچ را میبسوم، مستانه!
و تو
...
و تو
...
و تو
آن نا آشنای همه رنگی
که نمی شناسم!

همیشه غریبه بمان
تا در رویای کنجکاویم
مرا به سرزمین تسکین برسانی

آشنایان مرا زجر میدهند...

 
.:: ::.
 
بيا...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 4 خرداد 1390 در ساعت 11:22

طوری بيا که گونه‌هام از پس پای گريه نلرزند
سر به راهِ عطر انار و باغ بابونه باش
به بازخوانی همان خاطره بر خشت و بوريا قناعت کن
شنيده‌ام تمام پلهای پشتِ سر ستاره را
در خواب خسته‌ترين مسافران ... خراب کرده‌اند
يعنی که هيچ نرگسی در اين برکه‌ی تاريک نمی‌رويد
يعنی که هيچ پرستويی به سايه‌سارِ صنوبر باز نمی‌آيد
يعنی که ما تنها می‌مانيم
تا تشنه در اوقاتِ آواز و اشتياق بميريم
يعنی که ما تنها می‌مانيم
تا به ياد آوريم که از توجيه تبسم خويش ترسيده‌ايم.
شما شاهد من باشيد
تمام تقصير ما
عبور از پشته‌ی پلی بود
که نمی‌دانستيم آن سوی ساحلش دريا نيست
آن سوی ساحلش باد می‌آيد و
آدمی از آواز آدمی
خبر به حيرت رويا نمی‌بَرَد!

 
.:: ::.
 
عاشقانه...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 4 خرداد 1390 در ساعت 10:58

از شروع نفس های حضرت آدم تا پایان نفس های آخرین آدم دوستت دارم
.
.
زیباترین غروب: غروب عاشقان
زیباترین سنگ: دل یار
زیباترین مایع: اشک
زیباترین ناله: آه
زیباترین دف: قلب تو
زیباترین کلام :دوستت دارم . . .
.
.
دوستت دارم به اندازه ی پلک هایی که در زمان خیال پردازی هایم
زدم و چه بسیار خیالاتی که در ذهن پروراندم . . .



این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت،

نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو !

« دوستم داری » ؟ را از من بسیار بپرس !

« دوستت دارم » را با من بسیار بگو !

فریدون مشیری

 

(ادامه مطلب)

  ادامه ی مطلب ...
.:: ::.
 
نفرت...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 4 خرداد 1390 در ساعت 10:47

وقتی تمام جهان را
نفرت گرفت
خشتی شدم به دیوار دوست داشتن
وقتی پرنده
قالب پرواز را گم کرد
تفالی دوباره زدم
در کنار دوست داشتن
گل دوستی را پرنده به منقار می برد
عطرش اما
هنوز مانده
در بهار دوست داشتن

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 3 خرداد 1390 در ساعت 23:56

ازچند تا معادله و چند تا فلش

از یک پری که آمده از راه دودکش

از انحراف من وسطِ مستقیم ها !

از عشق جاودانه ی ما پشتِ سیم ها !!

از گریه ی تمام شده بعدِ چند روز

از بالشم که بوی تو را می دهد هنوز

از آدمی که مثل تو از ماه آمده ست

از این همه بپرس :

چرا حال من بد است !!؟

از این شبِ برهنه، چراغ مرا بگیر

از قرص های خسته، سراغ مرا بگیر

دستی به روزهای خرابم نمی بری

از چشم های توست که خوابم نمی بری

دارد جهان، غرور مرا مَرد می کند

سگ لرزه هام زیر پتو درد می کند

 
.:: ::.
 
مادرم...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 3 خرداد 1390 در ساعت 15:38

مادر ,ای پرواز نرم قاصدک
مادر  ,ای معنای عشق شاپرک
ای تمام ناله هایت بی  صدا
مادر ای زیبا ترین شعر خدا

 
.:: ::.
 
روزت مبارک مادرم...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 3 خرداد 1390 در ساعت 15:31


امروز روز توست
کاش می دانستیم
که هرروز، روز توست
می خواهم بنویسم
از تو...
از بهشت زیر پایت
از لالایی دلنوازت
از سرشت عشق ورزیت
از قلب پاکبازت
از زیبایی نازک خیالت
از چشمان اشکبارت
اما ،
از تو نوشتن و از تو گفتن
قلمی می خواهد توانا
که مرا توانش نیست
تو بزرگی
آنقدر بزرگ که قلم کوچک من
یارای صعودش به آسمان تو نیست
اما چه کنم؟
بیانی دیگر ندارم
جز نوشتن همین دلواژه های نارس
این واژه ها را از من بپذیر
تو را می ستایم
منتت را می کشم
دوستت دارم
و بر تو می بالم
مادر...

 
.:: ::.
 
مادر...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 3 خرداد 1390 در ساعت 15:25

 

لطف مدام حضرت ياسين به دست توست

آري دعا به دست تو آمين به دست توست

آنجا كه سينه در تب اندوه سوخته است

آرامش دوباره وتسكين به دست توست

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 2 خرداد 1390 در ساعت 21:21

چتر حمایت او را احساس می کنی………………….زمانی که خواهر توست
گرمای محبت او را احساس می کنی……………زمانی که دوست توست
هیجان و عشق او را احساس می کنی……………زمانی که عاشق توست
پرستش وایثار او را احساس می کنی………..زمانی که مادر توست
دعای خیر او را احساس می کنی……….زمانی که مادر بزرگ توست
...وباز هنوز او استقامت دارد
قلب او بسیارظریف و شکننده است
بسیار شوخ وشیطان.....
بسیار فریبا....
بسیار بخشنده....
بسیار خوش آهنگ...
او یک زن است
او زندگی است
به او احترام بگذار و به او عشق بورز

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 2 خرداد 1390 در ساعت 18:7

دوستان تسلیت فقط همین .....

 

 
.:: ::.
 
فروغ فرخزاد
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 1 خرداد 1390 در ساعت 22:27


با هزاران جوانه می خواند
بوتهء نسترن سرود ترا
هر نسیمی که می وزد در باغ
می رساند به او درود ترا

من ترا در تو جستجو کردم
نه در آن خوابهای رویایی
در دو دست تو سخت کاویدم
پر شدم، پر شدم، ز زیبائی


 
.:: ::.
 
بوی گل
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 1 خرداد 1390 در ساعت 22:26

 

یک نفس با ما نشستی ،خانه بوی گل گرفت

خانه ات آباد! کاین ویرانه بوی گل گرفت

از پریشان گویی ام دیدی پریشان خاطرم،

زلف خود را شانه کردی، شانه بوی گل گرفت

پرتو رنگ رخت با آن گل افشانی که داشت،

در زیارتگاه دل،پروانه بوی گل گرفت

لعل گلرنگ تو را تا ساغر و می بوسه زد،

ساقی اندیشه ام، پیمانه بوی گل گرفت

عشق بارید و جنون گل کرد و افسون خیمه زد،

تا به صحرای جنون افسانه بوی گل گرفت

از شمیم شعر شورانگیز آتش عاشقان،

ساقی و ساغری و میخانه بوی گل گرفت....

 
.:: ::.
 
چشمانت...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 1 خرداد 1390 در ساعت 22:23

حالا تو
كه چشمانت انقدر كافور نوشيده اند
كه گندم هاي روييده ازدستانم
پير مي شوند
انقدر پير
... كه انگشتانم
تكه تكه
فرو میریزند
و دردهاي من
شانه هاي خاك را
پينه مي بندند
و چشمانم يك باران زخمي را
جنین مي شود
مي فهمم امروز پياده نيامده اي !
تا دختري از جنس بي ستارگي را
ميان حوصله ات
هاشور بزنی...

 
.:: ::.
 
عناوین آخرین مطالب بلاگ من


صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 45 صفحه بعد

 
 
 

  .:: Design By : Afshin Zehtab ::.