.
 

 
 

 
 
 

 
.
 
 

به وبلاگ بهترین ها خوش آمدید
ایمیل مدیر :

» شهريور 1390
» تير 1390
» خرداد 1390
» ارديبهشت 1390
» فروردين 1390
» اسفند 1389
» بهمن 1389
» دی 1389
» آذر 1389

» چت روم
» ترک یک گناه...خود ارضایی
» ****lip2lip****
» ****lip2lip****
» Just Download
» انبار عکس
» وبلاگ طرفداران جاستین بیبر
» طرفداران جاستین بیبر
» آموزش آهنگ سازی-میکس و مستر
» طلوع ترانه
» بهترین محصولات
» به یاری اهورا مزدا
» Live Music and Entertainment
» کیت اگزوز
» زنون قوی
» چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و جدیدترین ها و آدرس afshinzehtab.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 75
بازدید کل : 80872
تعداد مطالب : 1344
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



این صفحه را به اشتراک بگذارید

RSS
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 23:21

انسانها بازی را دوست دارند.
این با خودمان است که اسباب بازی آنها شویم یا هم بازیشان.

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 23:19

ما کسانی که به فکرمان هستند را به گریه می اندازیم
گریه می کنیم برای کسانی که به فکرمان نیستند
و به فکر کسانی هستیم که هیچوقت برایمان گریه نمی کنند...
 

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 23:17

گرچه سکوت بلندترین فریاد عالم است
ولی گوشم دیگر طاقت فریادهای تو را ندارد
کمی با من حرف بزن...

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 23:10

همه دنیا رو نامردا گرفتن
وفارو ازهمه دنیا گرفتن
خبر پیچیده مجنون رو پلیسا
پریشب با سه تا لیلا گرفتن!...

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 23:8

در دادگاه عشق قسمم قلبم بود وکیلم دلم بود و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان
قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد
و سپس محکوم شدم به تنهایی و مرگ کنار چوبه دار
از من خواستند تا اخرین خواسته ام را بگویم
و من گفتم به تو بگویند:

**دوستت دارم تا لحضه مرگم**

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 22:53

ساکنان دریا پس از مدتی صدای آب را نمیشنوند
چه تلخ است قصه ی عادت...

 
.:: ::.
 
سالگرد(یادت بخیر یار فراموشکار من)
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 22:35



 

 

تو یکساله شدی


 

هر شعری رو که از دلتنگی بود ، برات نوشتم.


 

گفته بودم روزی یه شعر برات مینویسم یادته؟


 

اگر ننوشتم منو ببخش ،عوضش روزی هزارتا شعر برات خوندم.


 

هر روز هزارتا هزارتا، تسبیح دونه آبی دیدم ،اما یکیش هم تو نبودی.


 

ماه ها ماه رو دیدم ،اما لطف تو را نداشت.


 

روزها چشمم به دنبالت بود ،اما تو نبودی.


 

تو همیشه بودی. همیشه هستی. همیشه خواهی بود .اما  نیستی.


 

وچرایش همچنان برایم باقیست.!!!


 

عشق(( تو یکساله شدی))



 
.:: ::.
 
چه رسیدن عجیبی
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 22:34

به تو می رسم شتابان

چه رسیدن عجیبی

تو در این شتابهایم

غمی از دلم نچیدی.

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 22:33

  آشنایی ز  دل  نور صدایم  می کرد

 از در میکده ی عشق نگاهم می کرد

گفت شاید که شوم مست و نگاهش بکنم

کردم آنگاه نگاهی و  دعایم  می کرد

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 22:33

در غروب دلم  ای عشق  چرا  غمگینی

تو که را در پس این  پنجره ها می بینی

دوست دارم که شوی منجی این دل ،شاید

بشوم شاد و  تو  آن   نور و صفا  را  بینی

 
.:: ::.
 
مصرف شکلات منتوس همراه با کوکاکولا مرگبار است (حتما ببینید)
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 22:7

چندی پیش دربرزیل دو کودک بر اثر خوردن شکلات منتوس (که در ایران هم یافت می‌شود) بههمراه نوشابه ی کوکاکولا جان باختند. به کودکان و عزیزان خود اطلاع دهیدکه جهت جلوگیری از اینگونه اتفاقات ناگوار حداقل این دو خوراکی را با هممصرف نکنند. چون واکنشی که از مخلوط شدن این دو ماده بدست می آید می توانبه سادگی نتیجه گرفت که 

کوکاکولا + شکلات منتوس = مرگ !





  ادامه ی مطلب ...
.:: ::.
 
قدم یار
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 22:5

سرسبزی عشق تو در این راه چه شد

بی تابی صادقانه ات وای چه شد

پررنگ شو ای حادثه ی سهرابی

گرمای دلت در قدم یار چه شد

 
.:: ::.
 
درس عشق
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 22:4

در سر مشق های عاشقانه ابرهای پاییزی را تکرار کن و

 

کلام پر مهر برگ ها را

 

بر پهنه ی هر ورق از دفتر زندگی ات بنویس

 

تا در دوستی را در برگ و ابر باز کنی.

 

آذرخش های پاییزی نوید آفرین را بر ، برگ های دفترت حک می کنند.

 

از آنها نترس

 

وباز هم بر پهنه ی هر ورق از دفتر زندگی ات جاودانگی عشق را بنویس

 

تو خدا را لمس خواهی کرد در برگ برگ و

 

فصل فصل زندگی ات

 

اسما ‌ء الهی در جای جای دفتر زندگی ا ت ضمیمه شده تا خدایت را بیشتر بشناسی

 

درس عشق را بخوان تا سرمشقی باشد برای دیگران!

 
.:: ::.
 
به تو مدیونم
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 22:0

 

تو چرا از دل من باز فراری شده ای؟

 

تو چرا سبز ترین خاطره را ، ز میان دل خود ، رد کردی؟

 

من تمام سال ها عشق تو را جار زدم و میان گل ها ، من همان عشق ، همان خاطره را زار زدم.

 

این همان عشق من است

 

ادامه مطلب

  ادامه ی مطلب ...
.:: ::.
 
خانه عشق خدا
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 21:59

ساکتم اما میان این سکوت

 

هستی عمر خودم را باختم

 

چند روزی است که در این غربتم

 

خانه ی عشق خدا را ساختم

 

 

با که گویم که دلم در این دیار

 

خاطراتی تازه را سر می دهد

 

هر که باشد با تمام تازگی

 

صبر را در خانه ام پر می دهد

 

 

می روم با هر که عشقم را شناخت

 

سهم با هم بودنم از عشق چیست؟

 

در میان قاصدان خانه ام

 

جاودان تر از خدا در عشق کیست؟

 

 

زاهدی از زهد و تقوا دم زند

 

شرم حوا را برای عشق گفت

 

چون سبکبالان راه معرفت

 

عشق در زیبایی قلبش شکفت

 

 

پرورش در آسمان هفتم است

 

اشک در عشق خدا تفسیر شد

 

داستان عاشقان دشت عشق

 

در کتاب عاشقی تحریر شد

 

 

باید از بی کس شدن درسی گرفت

 

با خیال عاشقی پرواز کرد

 

خاطرات خسته را از بین برد

 

با خدا درسی جدید آغاز کرد

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 28 دی 1389 در ساعت 21:49

ای خواستگاه آفرینش دل !

 

ای پنجره های طلایی عشق !

 

 تسلیم عشق شوید تا حصار غم را بزدایید و نور عشق را از خود عبور دهید !

 

ای ثانیه های منظم هستی !

 

ای جشنواره های برپاشده ی طبیعت فریاد!

                                                                                                                                                       

چلچراغ عشق آویزه ی گوشتان است!

 

دوستی در گرو خاطره های تمدید شده ی ایثار است!

 

صبر کنید...... آیین عشق سراسر بخشندگی است!

 

بایستید...... ایمان مطلق ، حضور روشن تمامی فصل های خداست!

 

می دانم ! انتخاب با شماست!

 

ترجیحا خاطره ها را پس نزنید!

 

دلتان چون گنبد طلایی قدیسان است!

 

تصمیم بگیرید!

 

حضور خدا را بسنجید!

 

دریابید که تنها شما نیستید که عظمت هستی را می دانید!

 

ما نیز دست بر قانون مهربان طبیعت می نهیم تا در جشن های شکوفایی عشق های ابدی سهیم باشیم!

 

خدا فریادرس است!.... تصمیم با شماست.... انتخاب با شماست.... راهتان باز است!

 

ای تنها سفر کردگان!

 

اسماء خدا زنجیره ای است بر گردنتان ، که مبادا در سخت ترین روزگاران او را نخوانید!

 

پس بیایید ای طلایه داران عصمت جاوید!

 

بر دلتان مهر محبت خدا را زنید تا خداوند نیز سفره ی دلتان را پربار تر نماید....!

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 27 دی 1389 در ساعت 18:35
خيانت کرده ام .... آری
و بر عشق تو می خندم
دو چشمت را خودم امشب
به روی خویش می بندم
خيانت کرده ام .... آری
نمی دانی و می گویم
بدان راهی دگر بی تو
برای عشق می جویم
وفایم را ندیدی که
خيانت را ببین حالا
دل تنگم ندیدی که
دل سنگم ببین اما
ندیدی غرق احساسم
ندیدی گریه هایم را
خيانت کرده ام تا تو
ببینی خنده هایم را
خيانت کرده ام .... آری
چه خشنودم که می دانی
مکن اندیشه باطل
که قلبم را بسوزانی|
 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 27 دی 1389 در ساعت 18:33

همه میگن که تو رفتی همه میگن که تو نیستی همه میگن که دوباره دل تنگمو شکستی چجوری دلت میومد منو اینجوری ببینی؟ به ستاره ها چه نزدیک منو تو دوری ببینی.همه گفتن که تو رفتی ولی گفتم که دروغه!

همه میگن که عجیبه اگه منتظر بمونم... همه حرفاشون دروغه تا ابد اینجا می مونم...

بی تو و اسمت عزیزم اینجا خیلی سوت و کوره... ولی خب عیبی نداره دل من خیلی صبوره.....صبوره...!

همه میگن که تو نیستی همه میگن که تو مردی همه میگن که تنت رو به فرشته ها سپردی....دروغه!!!!

 

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 27 دی 1389 در ساعت 18:28

یه روز تو زندگیم بودی... همینجا روبروم بودی... اما آرزوم نبودی...

فکر میکردم از آسمون باید بیاد یه روزی اون... تا آرزوم بشه تموم...

یه اشتباهی کردم و دل تورو شکستم و نمی بخشم خودمو....

حالا پشیمون شدم و می خوام تو باشی پیشم و حق داری که نبخشیم ...

شرمندتم که ستاره داشتم و دنبال اون می گشتم و شاکی از این بودم که من ستاره ای ندارم...

ستاره بود تو مشتم و تکیه می داد به پشتم و احساسشو می کشتم و... احساسشو می کشتم....

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 25 دی 1389 در ساعت 23:39

 

بیچاره من، که بعد تو آواره میشم

 

باورم نمیشه که رفتی از پیشم

 

روزها میگذشتند و اما به سختی

 

اومدم به دیدنت اما تو رفتی!

 

چاره ی درد من مرگم رسیده

 

اینجا حتی قبله ام صبرم نمیده

 

اومدم نزارم عشقت رو ببازی

 

اما این رسمش نبود مهمون نوازی

آره این رسمش نبود مهمون نوازی

برو بزار بسوزم با بی کسی هام

 

آره برو ولی بدون اینجا یکی می مرد برات

 

باور نکردی عشقشو اگه قسم میخورد برات

 

میری برو ولی فقط اینو یادت باشه عزیز

 

اشک زلالتو جلو چشم غریبه ها نریز... 

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 25 دی 1389 در ساعت 23:38

من آخرین «کبوتر» دنیایم وتو آخرین« باز»        این یعنی پایان افسانه پرواز

 

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال 23 دی 1389 در ساعت 21:59

به خاطر روی زیبای تو بود

که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند

به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود

که دست هیچ کس را در هم نفشردم

به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود

که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم

به خاطر دل پاک تو بود

که پاکی باران را درک نکردم

به خاطر عشق بی ریای تو بود

که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم

به خاطر صدای دلنشین تو بود

که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست

و به خاطر خود تو بود

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال 23 دی 1389 در ساعت 21:55

باران که می‌بارد، میل در آغوش کشیدنت و بوسیدنت افزون می‌شود
و شعله‌های سرکش این میل جانم را می‌سوزاند.
زیر باران می‌روم و خیره به آسمان آرزو می‌کنم:
ای کاش کنارم بودی دلارام من،
زیر این باران دوشادوش هم و دست در دست هم...
عاشقتر از همیشه، شیداتر و دیوانه‌تر...
فارغ از همه بایدها و نبایدهای عالم، فارغ از حس پشیمانی و پریشانی...
شاید مست مست، شاید مدهوش و مخمور، شاید...
آری رها... رها از همه بندهای این جسم و این عالم،
رها از همه خط قرمزها و تابلوهای ممنوع...
رها از هر چه قانون و قاعده و محدوده...

تو نیز عاشق‌تر و شیداتر... تو نیز مخمور و مست...
اندکی عاشقانه‌تر زیر این باران بمان
ابر را بوسیده‌ام تا بوسه‌ بارانت کند...

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال 23 دی 1389 در ساعت 19:3

منصفانه جدا می شویم ...

 تو برای خودت زندگی میکنی ...

 من برای خودم می میرم ...!!

 
.:: ::.
 
فیس‌بوک شایعه‌ تعطیلی این سایت را تکذیب کرد
نویسنده افشین  تاریخ ارسال 23 دی 1389 در ساعت 16:9

یک وب‌سایت که خبرهایی مانند احتمال حمله‌ بیگانگان فضایی در سال 2011 و احتمال شرکت جورج کلونی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را منتشر می‌کند طی خبری اعلام کرد که مالک فیس بوک درصدد مسدود کردن وب سایت خود است.

این خبر به سرعت در توییتر و خود سایت فیس بوک منتشر شد و سرانجام فیس بوک با صدور بیانیه‌ای در وب سایت خود هر گونه تصمیم مبنی بر مسدود کردن این وب سایت را رد کرد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، در بیانیه فیس بوک‌ آمده است که ما مانند همیشه به فعالیت خود ادامه می‌دهیم و به هیچ عنوان قصد مسدود کردن وب سایت خود را نداریم و تازه در اول راه هستیم.

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال 23 دی 1389 در ساعت 15:46

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد


در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

 
.:: ::.
 
لامبورگینی 834 با بدنه هواپیماهای بوئینگ
نویسنده افشین  تاریخ ارسال 23 دی 1389 در ساعت 15:45

لامبورگینی در نمایشگاه خودرو دیترویت 2011 شرکت نکرده، اما تنها یک کنفرانس مطبوعاتی کوتاه‌مدت و چندین عکس از خودرویی مفهومی که جانشین مورسیه‌لگو خواهد شد، باعث شده این شرکت به یکی از خبرسازترین خودروسازان این نمایشگاه تبدیل شود. این ابرخودرو که لامبورگینی 834 نامیده شده، نمونه پیشرفته‌ای از Aventador است که بازار خودرو انتظار ورود آنرا می‌کشد.

به گزارش autoblog، این خودرو که از بدنه فیبر کربنی با طراحی اختصاصی و آیرودینامیک شرکت هواپیماسازی بوئینگ بهره می‌برد، محصول همکاری مشترک لامبورگینی، بوئینگ و دانشگاه واشنگتن است. بدنه 834 نزدیک به 230 کیلوگرم از مورسیه‌لگو سبک‌تر و 70درصد مقاوم‌تر است.

لامبورگینی 834

  ادامه ی مطلب ...
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال 23 دی 1389 در ساعت 15:40

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی...شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید...

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم...

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال 23 دی 1389 در ساعت 15:38

ميگن سلطان غم تو دنيا فقط  مادره

ببين غمارو تو دلم خواب از چشات بپره

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال 23 دی 1389 در ساعت 15:33

روزی که می گفتی من با تو می مانم
روزی که دانستی من بی تو میمیرم
روزی که با عشقت بستی به زنجیرم
بازنده من بودم این بوده تقدیرم
خوش باوری بودم پیش نگاه تو
هر دم ز چشمانت خواندم کلامی نو
عاشق نبودی تو من عاشقت بودم
در قبله گاه عشق بودی تو معبودم
آرام و آسوده در خواب خوش بودی
یک لحظه من بی تو هرگز نیاسودم
من با نفس هایم نام تو را بردم
کاش ای هوسبازم با تو نمی ماندم
عشق تو چون برگی در دست طوفان بود
دل کندن و رفتن پیش تو آسان بود
روزی به من گفتی دیگر نمی مانم
گفتم که می میرم گفتی که می دانم
باور نمی کردم هرگز جدایی را
آن آمدن با عشق این بی وفایی را

 
.:: ::.
 
عناوین آخرین مطالب بلاگ من


صفحه قبل 1 ... 31 32 33 34 35 ... 45 صفحه بعد

 
 
 

  .:: Design By : Afshin Zehtab ::.