.
 

 
 

 
 
 

 
.
 
 

به وبلاگ بهترین ها خوش آمدید
ایمیل مدیر :

» شهريور 1390
» تير 1390
» خرداد 1390
» ارديبهشت 1390
» فروردين 1390
» اسفند 1389
» بهمن 1389
» دی 1389
» آذر 1389

» چت روم
» ترک یک گناه...خود ارضایی
» ****lip2lip****
» ****lip2lip****
» Just Download
» انبار عکس
» وبلاگ طرفداران جاستین بیبر
» طرفداران جاستین بیبر
» آموزش آهنگ سازی-میکس و مستر
» طلوع ترانه
» بهترین محصولات
» به یاری اهورا مزدا
» Live Music and Entertainment
» کیت اگزوز
» زنون قوی
» چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و جدیدترین ها و آدرس afshinzehtab.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 66
بازدید ماه : 336
بازدید کل : 82877
تعداد مطالب : 1344
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



این صفحه را به اشتراک بگذارید

RSS
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 18:17

با خودم غمامو میگفتم...در جستجوی شونه ای خیالی بودم برای پناه...کاش میشد سرمو روی شونه ی خودم بزارم...فقط آرامش میخواستم توی دنیایی که گنگو گیجه...فکرم به همه جا میره، آرومم نمیگیره...کسی مرهم نشد...زخم ها آزارم میدن..کسی مرهم نشد...زخم زد... روی این زخمها...کسی آرامش نساخت...کسی دلخوشی نیاورد..کسی نبود..من تکیه میکنم به شونه ی خودم توی خیال...همین...آسایش

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 18:15

وچه نامرد مردمند که از اعتماد وصداقت سو استفاده میکنند ومعصومیت مهربانی را میگیرند/مرصیه خانم زیباست ودلنشین

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 18:15

عشق شاید تنها جایزه این روزگار نامهربان باشد که برای بردنش نیازی به پارتی بازی نیست ، برایش مهم نیست تو شاهی یا گدا ، هرچه هستی باش فقط تنها شرطش این است: ارزش آن را بشناسی و حرمتش نگاه داری

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 18:13

ان‌که اعتماد می‌کند... مهم نیست
که به چه چیزی اعتماد می‌کند، همین اعتماد حاکی از معصومیت اوست. حتی اگر
بدلیل اعتماد، فریب بخورد، مهم نیست، چون ارزش اعتماد بسیار فراتر از چنین
فریبی است. می‌توانی همه چیز را از او بگیری، ولی اعتماد را هرگز

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 18:11

ای رفته از برم به دیاران دوردرست
با هر نگین اشک بچشم تر منی
هرجاکه عشق و
صفا و بوسه هست
...در خاطر منی
...هر شامگه که جامه ی نیلین اسمان
پولک نشان
ز نقش هزاران ستاره است
هر شب که مه چو دانه ای الماس بی رقیب
بر گوش شب به
جلوه چنان گوشواره است
ان بوسه ها و زمزمه های شبانه را
یاداور منی
در
خاطر منی

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 18:6

هیچکسی رو برای تکیه دادن بهش انتخاب نمی کنم,چون هر تکیه گاهی یه روزی بالاخره جا خالی می کنه و این منم که صدمه شو می بینم

 
.:: ::.
 
آشتی
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 18:5


آشتی پس از قهری عاشقانه ..

مثل بوسه ای ست که به قالب یخ می زنی ...

.لبت آتش می گیرد از آن همه چسبندگی

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 18:2


مادر،
رو به سمت نور و آیینه می ایستد.
مادر خسته است،
خسته از بو دنها،
و خسته از تکرار امروز و فرداها،
هنوز دلواپس کسانیست که جا گذاشته،
و پس از سالها شبی با کفنی بر دوش ،
از کنار سایه ها میگذرد،
می آید و شعرهای ناتمام مرا ورق میزند،
پتوی چهار خانه اش را تا زیر چانه ام بالا میکشد.
و بعد،
چنان آهسته از کنار زندگی میگذرد،
تا مرگ از شمارش مردگانش نفهمد که یکی را کم دارد



 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 18:1

بخون آوازکی تو شور و دشتی
که دل‌ پر شوره امشب
یکی‌ تو صحنه یادم نشسته
که از من دوره امشب

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 18:0

بیا کمی از هم بترسیم ، قبل از آنکه شجاعت کار خودش را بکند ! شجاع که بشویم ، می توانیم دست هم را رها کنیم ... بیا کمی بترسیم

 
.:: ::.
 
زن
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 15:31

زن ازددگاه دکتر شریعتی: زن عشق زاید و تو برایش نام انتخاب می کنی

 او درد میکشد وتو نگران از اینکه بچه دختر نباشد

 او بیخوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی می بینی

 او مادر می شود و همه جا میپرسند:نام پدر

 
.:: ::.
 
تو را آرزو نخواهم كرد...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 15:28

تو را آرزو نخواهم كرد...

هيچوقت!

تو را لحظه اي خواهم پذيرفت كه

 خودت بيايي با دل خود....نه با آرزوي من

 
.:: ::.
 
Truth
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 15:27

Its always said to forget n forgive...do it! Leave rest on God..never ever think or pray evil for anyone not even for Ur enemies......leave it all to GOD.....its very true that GOD Sees The Truth But Waits

 
.:: ::.
 
گناه ندارد
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 15:25

بیا گناه ندارد به هم نگاه کنیم

و تازه داشته باشد بیا گناه کنیم

نگاه و بوسه و لبخند اگر گناه بوَد

بیا که نامه اعمال خود سیاه کنیم

بیا به نیم نگاهی و خنده ای و لبی

تمام آخرت خویش را تباه کنیم

به شور و شادی و شوق و شراره تن بدهیم

و بار کوه غم از شور عشق کاه کنیم

و زنده زنده در آغوش هم کباب شویم

و خنده،به فرهنگ مرده خواه کنیم

گناه ، نقطه آغاز عاشقی است، بیا

که شاید از سر این نقطه عزم راه کنیم

اگربه خاطر هم عاشقانه بر خیزیم

نمی رسیم به جایی که اشتباه کنیم

برای سرخوشی لحظه هات هم که شده

بیا گناه ندارد به هم نگاه کنیم

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 15:22

آدمها در دو حالت همدیگر را ترک می کنند

 یکی اینکه احساس کنند کسی دوستشون نداره

 و دوم اینکه احساس کنند یکی خیلی دوستشون داره

 
.:: ::.
 
عاشق کسی باش
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 15:21

همیشه عاشق کسی باش

 که لایق عشق باشد

نه تشنه عشق !

 چون تشنه عشق روزی سیراب میشود

 
.:: ::.
 
من از شب شاکی ام
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 15:12

تبسم نقش نیرنگه! من از شب شاکی ام، ای یار

طلوعم رو تماشا کن، منو دست غزل بسپار
...
منو پاكیزه کن از خواب، از این لکنت، از این تکرار

رها کن آرزوها رو از این زندان بی دیوار

چه ناباور، چه دردآور، سکوتم بی نهایت شد

چه غمگینانه عشق ما، دچار رنگ عادت شد

امشب به تو رو کردم، این قبله نما مرده

تو صبح دل آرایی، من شام دل آزرده

امشب به تو رو کردم، ای خاطره ی جاری

تو هق هق دریاوار، من شبنم بیداری

من از بند نفس جستم، حسابم با خودم پاکه

میون گود فریادم، سکوتم گـُرده بر خاکه

یه زخم تازه کم دارم، برای باور پاییز

خرابم کن که دلگیرم، از این آبادی پرهیز

منو تا گریه یاری کن! حریص امن آغوشم

منو بشناس، که از یاد همه دنیا فراموشم

 
.:: ::.
 
معجزه عشق
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 15:11

آن زماني كه خدا معجزه عشق سرود.......
من و تو دو نيمه معجزه عشق شديم .....
تو همان نيمه كه پر نور ترست....
من همان نيمه كه در عشق تو مي سوزد و بس.........

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 15:7

What is love

 Those who don't like it call it responsibility

Those who play with it call it a game

               Those who don't have it call it a dream

Those who understand it call it destiny. And me, I call it you

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 14:57

عمري با غم عشقت نشستم...

به تو پيوستم واز خود گسستم ...

 وليکن سرنوشتم اين سه حرف بود ...

تو را ديدم. پرستيدم . شکستم

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 14:51

نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم

در این سراب فنا چشمه ی حیات منم

وگر به خشم روی صد هزار سال ز من

به عاقبت به من آیی که منتهات منم

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 14:49

من در کشور جنگ و غارت و قحطی و گرسنگی بدنیا آمده ام
اسباب بازی های کودکیم
همه از جنس فلزات سرد بود:
پوکه آر پی جی
فشنگ کلاشینکف
و آهن پاره های توپ و تانک
هر اهنگی که در دل شب
مرا با خود به خواب برد
صدای انفجاری بود
یا هق هق کودکی
و یا شیون زنی
-و ناله کودکان همیشه به همراه این دو صدا بود
-صدای آژیر خطر
-انفجار بمب
-رگبار ضد هوائی
-و همچنان آژیر خطر
-انفجار
-انفجار
-انفجار
و پایان حمله هوائی
که خود آغاز دیگری بود
برای حمله زمینی
-انفجار گلوله ها
-توپ ؛ کاتیوشا ؛خمپاره
و هی انفجار ؛انفجار ؛انفجار
-و خوابی در کنار 6000دسی بل صدا
صدا خوب است
چرا که سکوت را فراری میدهد
اما
همه صدا ها قشنگ نیست
صدای نسیم باغهای هرات زیباست
صدای قل قل هیرمند زیباست
صدای کبو تران قند هار زیباست
حتی صدای کلاغ هم زیباست
افسوس که صدا های امیخته با مرگ
همه این صداهای زیبا را خفه کرده اند

روزی ما دو باره این صدا های زیبا را خواهیم شنید
و انروز نزدیک است
روزی که صدای موسیقی تا صبح
کابل و قند هار و هرات را به رقص وا میدارد
و من آنروز را
تا صبح
در کوچه های کابل خواهم رقصید

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 14:42

ديگر براي من فرقي نميكند
افتادن و شكستن و برخاستن يكيست

وقتي هجوم حادثه بيداد ميكند
وقتي ميان حنجره ات بغض بي كسي است
وقتي براي چشم تو ديدن
وقتي براي گوش شنيدن
وقتي اميدوشوق رسيدن
نمانده است

دل دادن و بريدن و درجازدن يكيست
 

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 14:35

آن شب که من تو را با چشمای عاشقانه دیدم

فریاد زدم از این تنهای دل به تو بستم

تو شدی تنها بهانه من در این شبهای تار

آمدی به سرزمین عشقم گفتم خوش آمدی ای یار

رویایت دیدنی بود در آن لحظه دیدار

احساس کردم تو را در وجودم گفتم دوستت دارم ای یار

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 14:34

دلم به هیچی خوش نیست
دلت وقتی باهام نیست
بذار همه بدونن
برام هیچی مهم نیست
دلت وقتی باهام نیست


تو یك حادثه خوب سر آغازی و پایان
تو آرومی و آشوب تو پر معنی و محجوب
تو هر ذره عشقم ببین تورو نوشتم
ولی دل تو دلم نیست دلت وقتی باهام نیست


اگه رقیبی دارم بهم بگو بدونم
یا از ما بهترونه یا با تو جفت و جوره
نگو این خبرا نیست دلت وقتی باهام نیست


یه نوری تو خرابه كه خورشید با تو خوابه
در خشنده تر از ماه تویی جشن ستاره
ولی تو این شب تار یه سوسو تو شبم نیست
دلت وقتی باهام نیست


تو نانوشته و بكر تو نشنیده ترینی
ولی وقتی كه نیستی دیگه وسوسه ای نیست
اگه میدونی از عشق نگو عشق تو چشام نیست
كه بی حوصله شد دل دلت وقتی باهام نیست

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 14:31

شب که ماه را از جیب پیراهنم بیرون بیاورم

صبح که آفتاب از نوک انگشتانم

بریزد روی چهره مهتاب

یادم باشد

آنهایی را که سایه ام دروغ پاشیده اند

ببخشم

به کسانی که تکه ای از روحم را کندند

بخندم

و به نشانی آسمان و تویی که الان

روبروی این شعر نشته ای بوسه پست کنم .

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 14:29

بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد

غنچه سرخ فرو بسته می باز شود

من نگویم بهاری که گذشت آید باز

 روزگاری که به سر آمده آغاز شود

روزگار دگری هست و بهاران دگر

کاش آیینه ای بود در امید که در آن می دیدیم

انکه پنهان بود از آیینه ها می دیدیم

می رسد از آن اگر نیروی پاکی ز نهاد

که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن

بی غمی عیب بزرگی ست که دور از ما باد

شاد بودن هنر است و شاد زیستن هنری والا تر

لیک هرگز نپسندیم به خویش

که چون یک طفلک بی جان شب و روز بی خبر از همه خندان باشیم

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

هر کس نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 14:28

ز خاکیم باید شدن سوی خاک

بسی جای درد است و تیمار و باک

جهان سر به سر حکمت و عبرت است

چرا بهره ما همه غفلت است؟

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 14:19

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند

تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند    

  پوشانده‌اند "صبح" تو را "ابرهای تار

 تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند  

 یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند

 این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

 ای گل گمان مبر به شب جشن می‌روی 

شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند 

 یک نقطه بیش فرق "رحیم" و "رجیم" نیست

 از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

 آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

 گاهی بهانه است که قربانی‌ات کنند

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 19 بهمن 1389 در ساعت 14:16

بعد از آن سیب من آدم شده‌ام می دانی !؟

باخیالات تو همدم شده ام می دانی ؟!

تشنه‌ی خاطره انگیز ترین بارانم

تشنه‌ی اشک چو شبنم شده ام می دانی !؟

ای سحر ! پشت شب پنجره هامان گل کن !

بی تو مثل شب عالم شده ام می دانی !؟

بی تو از هر چه بهار است دلم می گیرد

بی تو عطر گل مریم شده ام ! می دانی !؟

باز هم سیب نگاهی به تعارف بنشین !

به خدا باز من آدم شده ام می دانی !؟

 
.:: ::.
 
عناوین آخرین مطالب بلاگ من


صفحه قبل 1 ... 24 25 26 27 28 ... 45 صفحه بعد

 
 
 

  .:: Design By : Afshin Zehtab ::.