.
 

 
 

 
 
 

 
.
 
 

به وبلاگ بهترین ها خوش آمدید
ایمیل مدیر :

» شهريور 1390
» تير 1390
» خرداد 1390
» ارديبهشت 1390
» فروردين 1390
» اسفند 1389
» بهمن 1389
» دی 1389
» آذر 1389

» چت روم
» ترک یک گناه...خود ارضایی
» ****lip2lip****
» ****lip2lip****
» Just Download
» انبار عکس
» وبلاگ طرفداران جاستین بیبر
» طرفداران جاستین بیبر
» آموزش آهنگ سازی-میکس و مستر
» طلوع ترانه
» بهترین محصولات
» به یاری اهورا مزدا
» Live Music and Entertainment
» کیت اگزوز
» زنون قوی
» چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و جدیدترین ها و آدرس afshinzehtab.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 28
بازدید کل : 81200
تعداد مطالب : 1344
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



این صفحه را به اشتراک بگذارید

RSS
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 21 اسفند 1389 در ساعت 14:18

 رهايت می کنم

و همه باور هايت را به باد می سپارم

پشت گورستان پنهان خاطره

تنت را به خاک می سپارم

به کلاغ آواز رفتن را می آ موزم

تا هر روز برايت بخواند

و خواب ابدی تو را جاودانه سازد

من باز می گردم

و راهم را گم می کنم

تا هيچ وقت به قربانگاه تو برنگردم

تا تو را گم کنم

سايه ات را از کنار پنجره بر می دارم

تا دوباره خورشيد به درون پنجره باز گردد

و گرمايت را در درون خانه کوچکم ذوب کند

تو رفتن را آموختی

و هيچ خاکی قدرت داشتن تو را ندارد

می توانی همراه پرنده ها

و ابرها و نور مهتاب به هر کجا بروی

اما برای من هميشه در گورستان پنهان خاطره

آراميده ای


 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 21 اسفند 1389 در ساعت 14:8

باز یک غزل حکایت کسی که عاشق است

باز ما و کشف خلوت کسی که عاشق است

در سکوت چشم دوختن به جاده های دور

باز انتظار عادت کسی که عاشق است

دستهای التماس ما گشوده پس کجاست؟

دستهای با محبّت کسی که عاشق است

باز هم سخن بگو سخن بگو شنیدنی ست

از زبان تو حکایت کسی که عاشق است

من اگر بخواهمت نخواهمت تو خوب باش

مثل حسن بی نهایت کسی که عاشق است

بغض های شب همیشه سهم نا امید هاست

خنده های صبح قسمت کسی که عاشق است

شاخه ها خدا کند به دست باد نشکند

عشق یعنی استقامت کسی که عاشق است

منتظر نایستید٬نوبت شما که نیست

نوبت من است٬نوبت کسی که عاشق است

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 21 اسفند 1389 در ساعت 13:52

هر وقت خواستي بدوني كسي دوست داره

تو چشماش زُل بزن

تا عشق را تو چشماش ببيني،

اگه نگات كرد

عاشقته،

اگه خجالت كشيد،

بدون برات ميميره،

اگه سرشو انداخت پايين و يك لحظه رفت تو فكر،

بدون كه بدون تو ميميره

و اگر سرشو انداخت پايين و خنديد و حرفو عوض كرد

بدون كه اصلا دوست نداره

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 21 اسفند 1389 در ساعت 13:40

دخترم... با تو سخن می گویم

گوش کن با تو سخن می گویم

زندگی در نگهم گلزاریست

و تو با قامت چون نیلوفر

شاخه ی پرگل این گلزاری

من در اندام تو یک خرمن گل می بینم

گل گییسو گل لب ها گل لبخند شباب

من بچشمان تو گل ها ی فراوان دیدم

گل عفت گل صد رنگ امید

گل فردای بزرگ گل فردای سپید

میخرامی و تورا می نگرم

چشم تو آیینه ی روشن دنیای من است

تو همان خردنهالی که چنین بالیدی

راست چون شاخه سرسبز برومند شدی

همچو پرغنچه درختی همه لبخند شدی

دیده بگشای ودراندیشه گل چینان باش

همه گلچین گل امروزند

همه هستی سوزند

کس به فردای گل باغ نمی اندیشد

آنکه همه گل ها به هوس می چرخد

بلبل عاشق نیست

بلکه گلچین سیه کرداری است

که سراسیمه دود در پی گل های لطیف

تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک

دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک

توگل شادابی

به ره باد مرو

غافل از بادمشو

ای گل صدپرمن

با تو در پرده سخن می گویم......

گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ

گل پژمرده نخندد بر شاخ

کس نگیرد زگل مرده سراغ

دختم با تو سخن می گویم......!

عشق دیدار تو بر گردن من زنجیریست

و تو چون قطعه الماس درشتی کمیاب

گردن آویز برای زنجیری

تانگهبان تو باشم زحرامی در شب

برخورد از رنج نپیچم همه روز

دیده از خواب بپوشم همه شام

دخترم ...گوهرمن

گوهرم... دخترمن

تو که تک گوهر دنیای منی

دل به لبخند حرامی مسپار

دزد را دوست مخوان

چشم امید برابلیس مدار

دیوخویان پلیدی که سلیمان رویند

همه گوهر شکنند

دیو کی ارزش گوهرداند

نه خردمندبود

آنکه اهریمن را

از سرجهل سلیمان خواند

دخترم ای همه هستی من

توچراغی توچراغ همه شب های منی

به راه باد مرو

توگلی دسته گلی صدرنگی

پیش گلچین منشین

تویکی گوهرتابنده بی مانندی

خویش را خوار مبین

آری ای دختركم

ای سراپا الماس

از حرامی بهراس

قيمت خودشكن

قدرخود رابشناس

قدرخود رابشناس ...
 

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 16 اسفند 1389 در ساعت 22:33


وفا را از ماهی بیاموز که وقتی از آب جداست می میرد، نه از زنبور که وقتی از گلی خسته می شود سراغ گلی دیگر می رود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ازدلم پرسیدم عشق راخلاصه کن، گفت: آغازکسى باش که پایان توباشد.

 

اس ام اس عاشقانه,اس ام اس عشقولانه,اس ام اس رومانتيك,اس ام اس لاو,شعر عاشقانه,اشعار فلسفي,شعير اس ام اس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بازی روزگار را نمی فهمم، من تورا دوست دارم، تو دیگرى را، دیگرى مرا، و همه ما تنهاییم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

غربت را نباید درالفبای شهرغریب جستجو کرد. همین که عزیزت نگاهش را به طرف دیگری کرد، تو غریبی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا رسیده ای درست در نقطه آغاز هستی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

انتظار سخت است، فراموش کردن هم سخت است. اما اینکه ندانی باید انتظار بکشی یا فراموش کنی از همه سخت تر است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فاصله بین داشتن و نداشتن صرف فعل خواستن است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگه کسی برات می میره، اونقدر مرام داشته باش که یه شاخه گل سرخ ببری سر مزارش.

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 16 اسفند 1389 در ساعت 22:32



وقتي يک دختر حرفي نميزند
ميليونها فکر در سرش مي گذرد

وقتي يک دختربحث نميکند
عميقا مشغول فکر کردن است

وقتي يک دختربا چشماني پر از سوال به تو نگاه ميکند
يعني نمي داند تو تا چند وقت ديگر با او خواهي بود

وقتي يک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسي تو مي گويد: خوبم
يعني اصلا حال خوبي ندارد

وقتي يک دختر به تو خيره مي شود
شگفت زده شده که به چه دليل دروغ مي گويي

وقتي يک دختر سرش را روي سينه تو مي گذارد
آرزو مي کند براي هميشه مال او باشي

وقتي يک دختر هر روز به تو زنگ مي زند
توجه تو را طلب مي کند

وقتي يک دختر هر روز براي تو [اس ام اس] مي فرستد
يعني ميخواهد تو اقلا يک بار جوابش را بدهي

وقتي يک دختر به تو مي گويد دوستت دارم
يعني واقعا دوستت دارد

وقتي يک دختر اعتراف مي کند که بدون تونمي تواند زندگي کند
يعني تصميم گرفته که تو تمام آينده اش باشي

وقتي يک دختر مي گويد دلش برايت تنگ شده
هيچ کسي در دنيا بيشتر از او دلتنگ تو نيست
________________________________________


وقتي يک پسر حرفي نمي زند
حرفي براي گفتن ندارد

وقتي يک پسر بحث نمي کند
حال وحوصله بحث کردن ندارد

وقتي يک پسر با چشماني پر از سوال به تو نگاه مي کند
يعني واقعا گيج شده است

وقتي يک پسر پس از چند لحظه در جواب احوالپرسي تومي گويد: خوبم
يعني واقعا حالش خوبه

وقتي يک پسر به تو خيره مي شود
دو حالت داره يا شگفت زده است يا عصباني

وقتي يک پسر هر روز به تو زنگ مي زند
او با تو مدت زيادي حرف مي زند که توجه ات را جلب کند

وقتي يک پسر هرروز براي تو [اس ا م اس] مي فرستد
بدون که براي همه “فوروارد” کرده

وقتي يک پسر به تو ميگويد دوستت دارم
دفعه اولش نيست (آخرش هم نخواهد بود)

وقتي يک پسر اعتراف مي کند که بدون تو نمي تواند زندگي کند
تصميم شو گرفته که تورو اقلا واسه يه هفته داشته باشه
 

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 16 اسفند 1389 در ساعت 22:32



وقتی خدا بخواهد برای شما هدیه ای بفرستد ، آن را در مشکلی می پیچد ،

 هر چه مشکل بزرگتر باشد  هدیه هم بزرگتر است .

*****

پرستويی که مقصدش را در کوچ می بيند ،

از خراب شدن لانه اش نمی هراسد .
 

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 16 اسفند 1389 در ساعت 21:23

لحظه ها مي گذرند. ان قدر چشم براهم که هنوز.

با صداي وزش باد سخن ميگويم .

 ومدام شکوه ها را به تن تيره شبهاي سکوت.

 من فراموش شده . در بدر فاصله ها.

عابر جاده تنهايي خود.

 سمت پرواز به تنديس تو .آيينه و نور..

دست خالي مرا هم به دو دستت بسپار.

ببرم خانه رويايي دور.

 يا که برگرد بيا.تا که انديشه ماندن باقي ست.

ترسم از روز سياهي ست بيايي و چه سود..

رفته باشم و بداني که چه دير آمده اي....

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 16 اسفند 1389 در ساعت 21:22

يك لحظه طول ميكشه تا از يكي خوشت بياد و شايد يك

دقيقه طول بكشه تا با يكي سر حرف رو وا كني، يك

ساعت طول ميكشه تا يكي رو دوست د اشته باشي،يك

روز طول ميكشه تا دلت براي يكي تنگ بشه، يك هفته

طول ميكشه تا به يكي عادت كني، و حتي كمتر از يك

ماه طول ميكشه تا عاشق كسي بشي، اما يك عمر

طول ميكشه تا فراموشش كني

اگر ماه شب را فراموش کند

اگر خورشيد روز را فراموش کند

اگر ماهي آب را فراموش کند

اگر مادري فرزندش را فراموش کند

من هرگز تورا فراموش نمي کنم

هرکه گفت از بهر تو مردن دروغ است

من راست گفتم که براي تو زنده ام

 
.:: ::.
 
دوست داشتن و عشق از زبان دکتر علی شریعتی...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 16 اسفند 1389 در ساعت 21:7

دوستان عزیز متن پایین از کتاب ارزشمند دکتر شریعتی (هبوط در کویر) است...

عشق یک جوشش کور است
و پیوندی از سر نابینایی،
دوست داشتن پیوندی خودآگاه
واز روی بصیرت روشن و زلال.


عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و
هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،
دوست داشتن از روح طلوع می کند و
تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد.


عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست،
و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند.


عشق طوفانی ومتلاطم است،
دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت.


عشق جنون است
و جنون چیزی جز خرابی
و پریشانی "فهمیدن و اندیشیدن "نیست،
دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر میرود
و فهمیدن و اندیشیدن رااززمین میکند
و باخود به قله ی بلند اشراق میبرد.


عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند،
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را
در دوست می بیند و می یابد.


عشق یک فریب بزرگ و قوی است ،
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی،
بی انتها و مطلق.


عشق در دریا غرق شدن است،
دوست داشتن در دریا شنا کردن.


عشق بینایی را میگیرد،
دوست داشتن بینایی میدهد.


عشق خشن است و شدید و ناپایدار،
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار.


عشق همواره با شک آلوده است،
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر.


ازعشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم،
از دوست داشتن هرچه بیشتر ،تشنه تر.


عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق میکشاند،
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ،
که دوست را به دوست می برد.


عشق تملک معشوق است،
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.


عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند،
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد
ومیخواهد که همه ی دل ها آنچه را او از دوست
در خود دارد ،داشته باشند.


در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:
“هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند”
که حسد شاخصه ی عشق است
عشق معشوق را طعمه ی خویش میبیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و
معشوق نیز منفور میگردد


دوست داشتن ایمان است و
ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است
از جنس این عالم نیست.

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 16 اسفند 1389 در ساعت 20:47

چه دیار اسرار آمیزی است دیار اشک !

گريه کردم گريه کردم اما دردمو نگفتم

تکيه دادم به غرورم تا ديگه از پا نيفتم

گريه کردم گريه کردم

چه ترانه بي اثر بود مثل مشت زدن به ديوار

اولين فصل شکستن آخرين خدانگهدار

من به قله مي رسيدم اگه هم ترانه بودي

صد تا سد رو مي شکستم اگه تو بهانه بودي

اگه هم ترانه بودي اگه تو بهانه بودي

گريه کردم گريه کردم اما دردمو نگفتم

با تو فانوس ترانه يه چراغ شعله ور بود

لحظه ها چه عاشقانه قاصدک چه خوش خبر بود

کوچه ها بدون بن بست آسمون پر از ستاره

شبا گلخونه ي خورشيد واژه ها شعر دوباره

واژه ها شعر دوباره

دست تکون دادن اخر توي اون کوچه ي خلوت

بغض بي وقفه ي آواز گريه هاي بي نهايت

گريه کردم گريه کردم اما دردمو نگفتم

تکيه دادم به غرورم تا ديگه از پا نيفتم

گريه کردم گريه کردم

   گريه کردم گريه کردم

این برای کسی که میداند کیست...استواری را از مرد بیاموز

همانطور که گریه را از ما آموختی

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 16 اسفند 1389 در ساعت 20:33

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد

امشب باز باران فروريز شده، امشب       

 

باز باران همچون قطرات اشك من فرو      

 

مي ريزند.بازآسمان دل گرفته وغمگين است

 

واين باران شديد نشان ازآن است كه 

 

بايد بروم.باران شديدتر مي شود و  

 

طوفان بيشتر از پيش.

 

آن شب من در انتظار تو بودم ولي

 

نيامدي.هرگز!!!

 

"هنوز در انتظار آن شبم"

 

واين سرانجام لحظه ايست كه عشق نفرت

 

انگيزترين راه را براي ادامه ي زندگي

 

برمي انگيزد آن هم براي مني كه عشقم 

 

پاره ي تنم است...

 
.:: ::.
 
عشق یعنی
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 16 اسفند 1389 در ساعت 19:54

   عشق يعني يك سلام و يك درود

 عشق يعني درد و محنت در درون

 عشق يعني يك تبلور يك سرود

 عشق يعني قطره و دريا شدن

 عشق يعني يك شقايق غرق خون

 عشق يعني زاهد اما بت پرست

 عشق يعني همچو من شيدا شدن

 عشق يعني همچو يوسف قعر چاه

 عشق يعني بيستون كندن بدست

 عشق يعني آب بر آذر زدن

 عشق يعني چون محمد پا به راه

 عشق يعني عالمي راز و نياز

 عشق يعني با پرستو پرزدن

 عشق يعني رسم دل بر هم زدن

 عشق يعني يك تيمم يك نماز

 عشق يعني سر به دار آويختن

 عشق يعني اشك حسرت ريختن

 عشق يعني شب نخفتن تا سحر

 عشق يعني سجده ها با چشم تر

 عشق يعني مستي و ديوانگى

 عشق يعني خون لاله بر چمن

 عشق يعني شعله بر خرمن زدن

عشق يعني آتشي افروخته

 عشق يعني با گلي گفتن سخن

 عشق يعني معني رنگين كمان

 عشق يعني شاعري دلسوخته

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 16 اسفند 1389 در ساعت 19:49

زندگی یعنی بخند هرچندغمگینی
ببخش هرچندمسکینی،
فراموش کن هرچند دلگیری
اینگونه بودن زیباست،هرچند آسان نیست

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 16 اسفند 1389 در ساعت 19:48

بغضی مبهم
در آستانه ی بیرون ریختگی
در نهانگی فریادی کور در حنجره
تسلای اشکهایی که در عمق چشمها مانده
شِـــــــــکوهای تلخ از تقدیر
...مشت کوفتن بر نامرادی ها
دردی که میپیچد به جان
و آرزوی کوچ کلاغها
از سرزمین بی عشاقها
لحظه شماری خیرمقدم به عشق
برای لبخندی دوباره
و بهاری که پس از سالها زمستان سیاه
نوید آمدنش داده شده
و اینروزها ،بارش باران معجزه است
معجزه ،
برای شستن راه بغضی که در گلو مانده...


 

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 20:49

حسرت دیروز ،  حرص امروز  و  دغدغه فردا . . .

.

.

.

پرتگاه میتواند به وجد آورنده روان ، و یا کشنده جسم باشد . . .

.

.

.


نه طوطی باش که گفته دیگران را تکرار کنی و نه بلبل باش که گفته خود را هدر دهی . . .

.

.

.


عادت یا بهترین خدمتکار است ، یا بدترین ارباب میشود . . .

 


 

.

.

.


در برف سپیدی پیداست ، آیا به آن میرسی ؟

بسیاری با نمای سپید نزدیک میشوند که در ژرفای خود ، نیستی به همراه دارند . . .

.

.

.


فکر نو بسیار ضعیف و حساس است ، با یک نیشخند کوچک میمیرد

وکنایه ای آن را به سختی مجروح میکند . . .

.

.

.


نقطه آغاز تصمیم های بهتر ، نقطه پایان تصمیم های بدتر است . . .

.

.

.


هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست . . .

.

.

.


مردن بر روی پاها بسی شرافتمندانه تر از زندگی بر روی زانوهاست . . .

.

.

.


چقدرسخت است،خندان نگه داشتن لب ها در زمان گریستن قلب ها . . .

.

.

.


اگر در قلبم پنهان شوی یافتنت کاری آسان است اما اگر در لاک خود

پنهان شوی جستجو برای یافتنت کاری عبث است

 

.

.

.


پیروزی یعنی :

توانایی رفتن از یک شکست به شکست دیگر

بدون از دست دادن اشتیاق . . .

.

.

.


شادی خود را به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نکن تا همیشه از آن برخوردار باشی

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 20:31


هنوز گریه هات یواش یواشه هنوزم شوق دیدن سرجاشه هنوز قصه همونه که همونه آره آخرشو تقدیر می دونه بذار تا روی مهتاب پا بذارم می خواستم عشقو اونجا جا بزارم فرار از سکوت این ستاره که نور خوب چشماتو نداره نوشتم باز یک لب بسته نامه که عشقت آخرین حرف لبامه

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 20:22

 

تو چشم میذاری، من قایم میشم .........اما تو یکی دیگه رو پیدا میکنی

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 19:32

 

دود سيگارم را بيشتر از تو دوست دارم، كمرنگ هست ولي دورنگ نيست

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 19:31


این اشک‌های شور
از کجا می‌آید مادر؟
-آب دریاها را
من گریه می‌کنم آقا.
– دل من و این تلخی بی‌نهایت،
…سرچشمه‌اش کجاست؟
– آب دریاها
سخت تلخ است آقا؟
دریا خندید در دوردست،
دنداهایش کف و
لبهایش آسمان


************
در خویش خسته‌ام!تکرار می‌شود همه‌ی لحظه‌های درد
دیگر ستاره‌های یخی نیز رفته‌اند…
ماه از درونِ شب به زمین فحش می‌دهد
تکرار می‌شود همه‌چیزی به رنگِ زرد
بنگر؛ آغوشِ خنده به رویم شکسته‌است
از شاخه‌های درختی که کشته شد
“تابوتِ مردنِ پرواز” زنده‌است
دیگر همیشگی شدنِ شعر مرده‌است.
٭
از خویش خسته‌ام
هر چیزِ تازه در دلِ من می‌شود سیاه
هر رنگِ تازه در نظرم می‌شود تباه
هر روز می‌شکند ریسمانِ من
هر روز
پاره می‌شود ایمانم از گناه
٭
از هم گسسته‌ام
هر چیزِ خوب تو گویی دروغ بود
حتی ستاره‌های یخی نیز
مرده‌اند
دیگر ادامه‌ی این راه بسته‌است
حتی خدای من امروز
خسته‌است.
***********


شب بود باران نمی بارید……….شکوفه لبخند نمی زد…………
اولین شب بود و پی اش هزار شب و پیشش هیچ شب…………..از آسمان برف می آمد و تو نگاهت را در کوله باری خواستنی گذاشتی و عزم رفتن کردی………
فاصله ی نگاه تو تنها به اندازه ی یک نت بود………نه یک پرده…….تنها نیم پرده………..دیگر اشک هایم هم برایت حرمت نداشت……………
به پنجره((ها))
کردم…………….چقدر برف….:.((عزیز امشب نرو برف هم بهانه ای است برای نرفتتنت………))
و تو ………….ساده حتی بی هیچ لبخندی یا حتی کلامی رفتی……….. و امروز فردای دیشب……………………عجب فاصله ی نگاهمان را زیاد کردی………….
********
وقتی نگاهت غمگین است قطره های پشت شیشه هم بغض می کنند…………نگاهت بی آواز است حتی باران هم شوقی برای بارش ندارد……..وقتی لبخندت ماتمکده ی چشم های بارانی ات می شود چکاوک حتی در باران هم می میرد……………وقتی نگاه زیبایت بی باران است دیگر آمدن بهار هم بهانه ای می شود برای فصل ها…………مگر میشود غریب باران غم نگاهت را ت…حمل کند و آن را به تنهایی به دوش بکشد؟ وقتی صدای نگاهت دیگر مرا صدا نمی کند………..دیگر هیچ بهانه ای برای لبخند نگاه من نیست………………بگذار حداقل غم غمگینی نگاه تو را به دوش باران بکشم……….می دانم نمی خواهی ولی بگذار سهیم غمگینی نگاهت باشم……………صدای نگاهم که برای غم چشمانت می گرید پیشکش نداشتن من در دل بی انتهایت…………….
***********


گاهی که دلمبه اندازهء تمام غروبها می گیرد
چشمهایم را فراموش می کنم
اما دریغ که گریهء دستانم نیز مرا به تو نمی رساند
من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس
مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست
و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد
و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند
با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست
از دل هر کوه کوره راهی می گذرد
و هر اقیانوس به ساحلی می رسد
و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد
از چهل فصل دست کم یکی که بهار است

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 19:28


آسمان های عرش خدا

در قطره ی اشک من غوطه می خورند...

چه آسمان هایی!
...
به پهنای عدم

به جلال خدا

به گرمای عشق

به روشنایی امید

به بلندی شرف

به زلالی خلوص

به شکستگی صمیمیت

آشنایی اش

به پاکی شکوه زیبا و مهربان

** دوست داشتن **!...

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 19:28


امشب در خلوت تنهایی ام آهسته بی تو گریستم
کاش صدای هق هق گریه ام را باد به تو می رساند…
تا بدانی که بی تو چه میکشم
کاش قاصدک به تو می گفت که در غیاب تو
رودی از اشک به راه انداخته ام….
و کاش پرنده ی سوخته بال عاشق از جانب من
به تو این پیغام را می رساند که:
امید و آرزوهایم بی تو آهسته آهسته
در حال فرو ریختن است


*****
تنها زیر باران قدم
نزن…میترسم تو هم مثل من دق

کنی…
******


عشقبازی را ندانستم قماری مشکل است
تا نشستم روبروی یار ، خود را باختم !
فکر کردم بُرد با من بود ، چون دل باختم

……


هیچ میدانی چه کردم ، کار دل را ساختم .


*******
خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده
بعد از تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست
کوه غصه از دلم رفتنی نیست
حرف عشق تو رو من با کی بگم
…همه حرفا که آخه گفتنی نیست…


*******
گیرم… پایی نمی دهد تا پر واکنم به سویت
کو بال آن که خود را باز افکنم به کویت
ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت
تا کی به سر بگردم در راه جستجویت
کز اشک شوق دادم یک عمر شستشویت
شادی نمی گشاید ای دل دری به رویت

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 19:28


یک شب خیال چشم تودیدیم به خواب
ز آن شب دگر، به چشم ندیدیم خواب را


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دلی بستم به آن عهدی که بستی
تو آخر هر دو را با هم شکستی


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر دورم زدیدارت دلیل بی وفایی نیست
وفا آن است که نامت را همیشه زیر لب دارم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بقیه تک بیتی های عاشقانه  ناب و زیبا در ادامه مطلب
فریاد از آن نرگس مستی که تو داری
آه از دل بیگانه پرستی که تو داری


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تپیدن ، سوختن، در خاک و خون غلطیدن و مردن
بحمدالله که درد عاشقی تدبیرها دارد


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سراغ یار می پرسم به هر کس می رسم اما
به خود آهسته می گویم که یا رب بی خبر باشد


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
رفت از نظر و، ز دل نرفت این غلط است
کز دل برود، هر آنکه از دیده برفت


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمی دانم
شوم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شمع، گیرم که پس از کشتن پروانه گریست
قاتل از گریه بیجا گنهش پاک نشد


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عشق شیریست قوی پنجه و می گوید فاش
هر که از جان گذرد بگذرد از بیشه ما


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تک بیتی ها و دوبیتی های ناب ناب ناب
خواهی که که غریق بحر عشاق شوی؟
مشنو، منگر، مگو، میندیش، مباش


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پیداست حال دل ز پریشانیم ولی
هرکس سوال می کند انکار می کنم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غم من بداند آن کس که رخ تو دیده باشد
و گرت ندیده باشد، ز کسی شنیده باشد


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ابر می بارد و می شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟
ابر، باران و من و یار ستاده بوداع
من جدا گریه کنان ابر جدا ، یار جدا


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شیشه با سنگ نمی سازد و ، مشتاقی بین
با دل سنگ تو دارد، چه مدارا دل من
ز پاره دل من، هیچ گوشه خالی نیست
کدام سنگدل، این شیشه برزمین زده است؟


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ثبت نام عاشقان در دفتر دیوانگی است
حاصل این عاشقی از جان و تن بیگانگی است


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر در خواب میدیدم غم روز جدایی را
به دل هرگز نمی کردم خیال آشنایی را


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از دل دیوانه ام دیوانه تر دانی که کیست؟
من که دایم در علاج این دل دیوانه ام


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارا چه کرده ایم که از ما بریده ای
یا ما چه گفته ایم که از ما رمیده ای


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
همی گویی غمش را در دل نگهدار
نصیحت گو! نمی گویی دلت کو؟


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شب های سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم

نه تنها از تو نالم از خدا هم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
گفتم ار عاشق شوم، گاهی غمی خواهم کشید
من چه دانستم که بار عالمی خواهم کشید

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 19:27

این بار

مینویسمت...

" تو " را میان اصطحكاك مداد و كاغذ
...
گیر خواهم انداخت

شاید اینگونه بشود تو را

" تجربه " كرد...!!!

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 19:27

به کجا می نگری!؟

زندگی ثانیه ایست! وسعت ثانیه را می فهمی!؟

هیچکس تنها نیست...! ما خدا را داریم...
...
می شود با یادش همچو نسیم، بال در بال پرستو،

بوسه بر قلب شقایق ها زد و زیبا زیست...!!

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 19:27


اشکهای من از غصه نیست

فقط...
چشمهای من خجالتیست
چشمانم به وقت دیدنت " عرق " میکند !
...
اما...

تو این را باور نکن...

غصه از اشکهای من میبارد...!

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 19:23


خورشیدم و شهاب قبولم نمی کند

سیمرغم و عقاب قبولم نمی کند

عــــریان ترم ز شیشه و مطلوب سنگسار
...این شهر، بی نقاب قبولم نمی کند

ای روح بی قرار چه با طالعت گذشت
عکسی شدم که قاب قبولم نمی کند

این چندمین شب است که بیدار مانده ام
آنگونه ام که خواب قبولم نمی کند

بیتاب از تو گفتنم و آخ که قرنهاست
آن لحظه های ناب قبولم نمی کند

گفتم که با خیال دلی خوش کنم ولی
با این عطش سراب قبولم نمی کند

بی سایه تر ز خویش حضوری ندیده ام
حق دارد آفتاب قبولم نمی کند

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 19:23



از کودکی یاد گرفته ام

امثال تو نامحرمند

تو بگو
...
چطور محرم اسرارم شدی؟

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 19:22


عشق آبی رنگ است...

اشک ها جاری شد...

در فرو دست انگار ، یک نفر دلتنگ است...
...
همه ی شهر کنون خوابیدند ،

چشم من بیدار است ،

با تپش های دل پنجره گویی امشب ،

لحظه ی دیدار است...

در دل شهر غریب ،

با تو این عمر گرانمایه رقم خواهم زد ،

در شب تنهایی...

با تو در کوچه ی مهتاب قدم خواهم زد...

یاد آن روز بخیر...

فاصله بین من و تو ، فقط نامت بود ،

در میان همگان ،

دل من در سفر عشق خریدارت بود ،

تا افق همسفرت خواهم بود...

با دلم باش که در این وادی

دل مردم سنگ است...

یاد این باش که در پشت سرت ،

یک نفر تا به ابد دلتنگ است...

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 13 اسفند 1389 در ساعت 19:22


کسی هست آغوشش را،

شانه‌هایش را

به من قرض بدهد .!
...
تا یک دل سیر گریه کنم؟!

بدون هیچ حرف و سوال و جواب و دلداری و نصیحتی؟

 
.:: ::.
 
عناوین آخرین مطالب بلاگ من


صفحه قبل 1 ... 14 15 16 17 18 ... 45 صفحه بعد

 
 
 

  .:: Design By : Afshin Zehtab ::.