.
 

 
 

 
 
 

 
.
 
 

به وبلاگ بهترین ها خوش آمدید
ایمیل مدیر :

» شهريور 1390
» تير 1390
» خرداد 1390
» ارديبهشت 1390
» فروردين 1390
» اسفند 1389
» بهمن 1389
» دی 1389
» آذر 1389

» چت روم
» ترک یک گناه...خود ارضایی
» ****lip2lip****
» ****lip2lip****
» Just Download
» انبار عکس
» وبلاگ طرفداران جاستین بیبر
» طرفداران جاستین بیبر
» آموزش آهنگ سازی-میکس و مستر
» طلوع ترانه
» بهترین محصولات
» به یاری اهورا مزدا
» Live Music and Entertainment
» کیت اگزوز
» زنون قوی
» چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و جدیدترین ها و آدرس afshinzehtab.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 52
بازدید هفته : 119
بازدید ماه : 119
بازدید کل : 81291
تعداد مطالب : 1344
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



این صفحه را به اشتراک بگذارید

RSS
 
می اندیشم...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 22 فروردين 1390 در ساعت 15:5

من به اندوه درون می اندیشم
و به آن لحظه که تو می آیی
و به آن دم که مرا می خواهی
و به آن کولی مژگان بلند
که ندانسته دلم را سد کرد
و نفهمید که با من بد کرد
من به آن لحظه فرا خوانده شدم
که سکوت است و سکوت است و سکوت
و در آن شمعی ست در حال سقوط . . .

 
.:: ::.
 
پنجره
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 21 فروردين 1390 در ساعت 20:55

امروز هم به عادت هرروز ، چشم به پنجره اتاقت دوخته ام ، شاید که پنجره کنار رود و باز گیسوان پریشان تو در باد مرا آشفته کند

ولی نیست …. نه هیچ کس آنجا نیست….

نمی شود …. باید کاری کرد

دریچه نگاه  فروغ را بر سنگ مزار تو می گذارم

تا ببینی چشمان منتظر مرا

من به دیدار هر روز رخسار تو در قاب پنجره عادت دارم

هنوز هم امید به روزی که بیایی

به من توان انتظار می دهد

 
.:: ::.
 
تو نباشی
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 21 فروردين 1390 در ساعت 20:52

تا تو نباشی که من معنا ندارم

خنده ام ، نگاهم ، خریداری ندارد

تو به جسمم روح زندگی می دمی

به ذهنم امید ماندن می دهی

دریچه قلبم برای تو باز می شود

و در آغوش احساس تو من آرام می شوم

 
.:: ::.
 
من همیشه ما باشم
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 21 فروردين 1390 در ساعت 20:50

تو از این حادثه دورم کن

از این همهمه مبهم

از این تیزی تیغ بر رگ گردن

گر دیر بیایی همه جا خون خواهد شد چو دل من

تو بیا تا ساز من کوک باشد

دلم با هر حرف تو ساز باشد

تو که می دانی من عاشقم

نفس هایم با تو باقی اند

با من باش ای نازنینم

تا من همیشه ما باشم

 
.:: ::.
 
نام تو چیست ؟
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 21 فروردين 1390 در ساعت 20:48


من خود تو هستم در قالب یک زن که از سرزمین سراسر نور و عشق آمدم ، بین راه تو را گم کردم

کوچه کوچه ، خانه خانه ، آدم به آدم گشتم … نه اینان نبودن عشق من …

قلبم را، وجودم را ، و هر آنچه اندوخته بودم از سرزمین نور ، آدمیان تشنه ربودند از من

هنگامی به تو رسیدم که لباس روحم را نیز دریده بودند

و من فراموش کرده بودم در پی چه چیز آمده بودم .

تو آمدی که بوی خودم را می دادی ، تو آمدی که مملو بودی از نور و عشق …

آری من عاشق شدم و نمی دانستم گمگشته ام را یافته ام …

اندک زمانی گذشت تا التیام یافتم و داشتن تو را باور کردم .

و اکنون می دانم نفس هایم ، تمامی امید هایم ، بهترین و زیباترین احساساتم تویی و فقط با تو من همه چیز دارم …

حالا تو به من بگو ، نام تو چیست که همتا نداری ؟

 
.:: ::.
 
حلقه گل
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 21 فروردين 1390 در ساعت 20:46


تو همان کورسوی نوری که تو جاده تاریک عشق راه گشای منی ، تو همان ریسمان مددی که برای رسیدن به آن پله ها ساختم

تو همان انتهای عشقی که منو دونده وار به دنبالت می کشانی ، تو همان خورشیدی که پرتو آن با گرمی ، یخ های دلم را باز کرد .

برق نگاهت متلالی همچو الماس چشمانم را خیره کرد ، تو همان درخت سرو بلندی که زیر سایه ات آرام گرفت دردهایم …

تو همان دریای غرانی که کنارت آرامش را در دل احساس کردم ، صدایت طنین انداز همیشه زنگ دلم را می زند …

تو همان رودخانه ای که من ماهی کوچک با جریانت در آب رقصانم ، تو همان شبنمی روی گلبرگم که می خواهم نگاهت دارم

قامت بلندت همان تابلوی زیبایی در دلم ، چشمان آبی ات همان آسمان است در نگاه من

عزیزم کاش دنیا یک لحظه مال من بود تا در همان لحظه با عشق آن را به تو تقدیم می کردم

کاش واژه ها می توانستند در کنار هم حلقه گل شایسته تو را در کلامم به تو تقدیم کنند …

 
.:: ::.
 
قلب خسته …
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 21 فروردين 1390 در ساعت 20:44

آسمونم با تو آبی

آسمونم بی تو ابری

بمون پیشم تا باشه با تو

طبیعتم همیشه سبز و بهاری

اگر بری زپیشم

تاریکی می شه همه وجودم

تو تنهایی و غربت

اشک همیشه پیش رویم

منم اون تنهای خسته

با یک دل شکسته

می دوم دنبال عشقت

با یک قلب خسته

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 21 فروردين 1390 در ساعت 19:52

در گذر گاه زمان،

خیمه شب بازی دهر،

با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد

عشق ها می میرند،

رنگ ها رنگ دگر می گیرند

و...

فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ

دست ناخورده به جا می مانند.

 
.:: ::.
 
یاد بگیر...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 21:2

بی ارزش ترین کلمه "انتقام" است ... بگذار و بگذر

ارزشمندترین کلمه "بخشش" است ... سعی خود را بکن

قشنگ ترین کلمه "خوشروئی" است ... راز زیبائی در آن نهفته است

تاریک ترین کلمه "نادانی" است ... آن را با نور علم روشن کن

کشنده ترین کلمه "اضطراب" است ... آن را نادیده بگیر

صبورترین کلمه "انتظار" است ... منتظرش باش

دست و پاگیرترین کلمه "محدودیت" است ... اجازه نده مانع پیشرفتت بشود

سخت ترین کلمه "غیرممکن" است ... وجود ندارد

مخرب ترین کلمه "شتابزدگی" است ... مواظب پلهای پشت سرت باش

تمیزترین کلمه "پاکیزگی" است ... اصلا سخت نیست

رساترین کلمه "وفاداری" است ... سر عهدت بمان

تنهاترین کلمه "گوشه گیری" است ... بدان که همیشه جمع بهتر از فرد بوده

محرک ترین کلمه "هدفمندی" است ... زندگی بدون هدف روی آب است

و هدفمندترین کلمه "موفقیت" است ... پس پیش به سوی آن

موقرترین کلمه "احترام" است ... برایش ارزش قایل شو

آرام ترین کلمه "آرامش" است ... به آن برس

عاقلانه ترین کلمه "احتیاط" است ... حواست را جمع کن

زیباترین کلمه "راستی" است ... با آن روراست باش

زشت ترین کلمه "دورویی" است ... یک رنگ باش

ویرانگرترین کلمه "تمسخر" است ... دوست داری با تو چنین کنند ؟

اصلی ترین کلمه "اطمینان" است ... به آن اعتماد کن

بی احساس ترین کلمه "بی تفاوتی" است ... مراقب آن باش

دوستانه ترین کلمه "رفاقت" است ... از آن سوء استفاده نکن

حسرت انگیز ترین کلمه "حسادت" است ... از آن فاصله بگیر

ضروری ترین کلمه "تفاهم" است ... آن را ایجاد کن

سالم ترین کلمه "سلامتی" است ... به آن اهمیت بده

سست ترین کلمه "شانس" است ... به امید آن نباش

شایع ترین کلمه "شهرت" است ... دنبالش نرو

لطیف ترین کلمه "لبخند" است ... آن را حفظ کن

تواناترین کلمه "دانش" است ... آن را فراگیر

محکم ترین کلمه "پشتکار" است ... آن را داشته باش

سمی ترین کلمه "غرور" است ... بشکنش

سازنده ترین کلمه "صبر" است ... برای داشتنش دعا کن

روشن ترین کلمه "امید" است ... به آن امیدوار باش

ضعیف ترین کلمه "حسرت" است ... آن را نخور

بازدارترین کلمه "ترس" است ... با آن مقابله کن

با نشاط ترین کلمه "کار" است ... به آن بپرداز

پوچ ترین کلمه "طمع" است ... آن را بکش

سرکش ترین کلمه " هوس" است ... با آن بازی نکن

خود خواهانه ترین کلمه " من" است ... از آن حذر کن

ناپایدارترین کلمه "خشم" است ... آن را فرو ببر

پر معنی ترین کلمه " ما" است ... آن را بکار ببند

عمیق ترین کلمه "عشق" است ... به آن ارج بنه

بی رحم ترین کلمه " تنفر" است ... از بین ببرش


 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 20:32

وقتی که می خوای خیلی بد باشی باز هم نمیذاره خدایا چرا انقدر مهربونی مگه ما ادمها چکار خوبی کردیم ؟
ما که همش بهم دروغ میگیم دنبال اینیم که سر هم کلاه بزاریم دنبال اینم که کل دنیاتو صاحب بشیم بیشتر پیغمبراتو کشتیم
سیب خوردیم الکی عاشق میشیم می خوایم از هر راهی لذت ببریم مال ما مال بقیه مهم نیستن ما که اینهمه بدیم وتو هرچی به ما خوبی میکنی نمیبینیم وباز هم طلبکاریم ما که رسم عاشقیتو یادمون رفت فقط عاشق کشیم ما که خودمونو به خواب زدیم ونمی خواهیم اینهمه خوبی رو درک کنیم ما که تو رو فراموش کردیم وفکر میکنیم تا ابد زنده ایم ومرگ برای بقیه است ما که هر لحظه توبه میکنیمو میشکونیم خدای چرا هنوز به ما امیدواری واقعا ما هنوز اشرف مخلوقاتیم یا روی شیطون رو هم کم کردیم
نمیدونم خدای اینهمه مهربونی وما اینهمه بدهستیم ما یادمون رفته که مهربون باشیم برای مهربونیمون بها می خوایم روی همه چیز قیمت میزاریم از هم کاملا سواستفاده میکنیم همه جا مواظب ما هستی و ما هم همه جا گناه میکنیم وتو رو فراموش میکنیم
خدایا خیلی خستم من از اینجا میبری ؟

 
.:: ::.
 
تنها
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 19:5


با خنجری بر قلبم بنویس که من تنهام ، تا دنیا دنیاست کسی همراهم نیست

شاید سوزش خنجرت به من بفهماند که این نگاه سرد هم دیگر برایم نیست

شاید در خاطره ها گم شوم … اسیر یک لحظه با تو بودن شوم

ولی این نقش خنجر است که مرا می برد به ژرفای سکوت

 
.:: ::.
 
منتظر نباش...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 19:4

منتظر نباش که شبی بشنوی
از این دلبستگی های ساده دل بریده ام
که عزیز بارانی ام را
در جاده ای جا گذاشتم
یا در آسمان به ستاره ای دیگر سلام کردم
توقعی از تو ندارم اگر دوست نداری,
در همان دامنه ی دور دریا بمان
هر جور تو راحتی!باران زده من
همین سوسوی تو
از آن سوی پرده ی دوری
برای روشن کردن اتاق تنهاییم کافیست
من که اینجا کاری نمیکنم
فقط گهگاه
گمان دوست داشتنت را در دفترم حک میکنم
همین
این کار هم که نور نمیخواهد
میدانم که به حرف هایم میخندی
حالا هنوز هم وقتی به تو فکر میکنم
باران می آید...
صدای باران را میشنوی؟

 
.:: ::.
 
انتظار
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 19:1

بین من و تو چیزی نمانده جز مشتی خاطره

پشت اشک چشمان من مانده هزاران حرف نا گفته

نمی دانم به چه چیز خیره مانده ام من

رفتنت دیدنیست ؟

یا کلام تلخت شنیدنی است ؟

نه …

شاید هنوز امید در قلبم سوسویی خانه دارد

که اینگونه گام های بازگشتت را انتظار می کشم

 
.:: ::.
 
سهم
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 19:1

دست ها بالا بود

هر کس سهم خودش را طلبید

سهم هر کس که رسید داغ تر از دل ما بود

نوبت من که رسید

سهم من یخ زده بود

سهم من چیست مگر

یک پاسخ

پاسخ یک حسرت

سهم من کوچک بود

قد انگشتانم

عمق آن وسعت داشت

وسعتی تا ته دلتنگی ها

شاید از وسعت آن بود که بی پاسخ ماند

 
.:: ::.
 
خیلی سخته
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 19:0

می دونم دیگه دوستم نداری

میخوای بری روی قلبم پا بزاری

ولی هنوز قلبم واسه عشق تو میزنه

با هر نفست نبض من تندتر میزنه

خیلی سخته که بخوام از عشق تو بگذرم

برم و خاطره هارو توی گنجه صاف و ساده جا بزارم

نمی دونم چطور قبول میکنی

دستم و تو دست یکی دیگه بزارم

برم و تو رو اینجا تک و تنها بزارم

ولی تنهایی حقته

تو خواستی رو همه چی پا بزارم

دل من حروم شد توی این بازی

میرم اونو یه جای امن بزارم

 
.:: ::.
 
در آمد
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 19:0

تو به من خندیدی

و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه

سیب را دزدیم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست

تو دید

غضب آلوده به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز

سالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق این پندارم

که چرا

خانه کوچک ما سیب نداشت

 
.:: ::.
 
ديدم...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 18:59

رفتنت را ديدم
تو به من خنديدي
آتش برق نگاهت دل من آتش زد
و مرا در پس يک بغض غريب
در ميان برهوتي تاريک
پشت يک خاطره سرد و تهي
با دلي سنگ رهايم کردي
و تو بي آنکه نگاهي بکني به دل خسته و آزرده من
رفتنت را ديدم
تا به آنجا که نگاهم سو داشت
و تو در آخر اين قصه تلخ محو شدي
باورم نيست که ديگر رفتي
اشک من   بدرقه راهت باد

 
.:: ::.
 
جمع ما
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 18:55

همیشه باد

با حضوری نرم

میان ما ایستاده بود

و حال

از جمع ما

تو رفته ای

و باد

همچنان می وزد

بر خاطرات

بی زوال

 
.:: ::.
 
بهار با تو
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 18:40

این اولین بهاری است که در کنار تو گلها شکوفه می دهند

و به لبخند تو رنگین کمان نمایان می شود

وقلب من مالامال ، از رزهای عشق سرخ تر می شود…

به من نگاه کن

گرمای تابستانی نگاهی که زمستان دلم را بهار کرد

اکنون دارد بهترین امیدها را در قلبم می پروراند

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 12:37

از تو چه پنهان
با تمام بی پناهی ام
گاهی ایستاده
در پس همین وجود
در پس همین خنده های سرد
در پس همین گریه های گرم
هی می میرم و زنده می شوم!
سخت است
صبور باشی...
و در حجم این سکوت
نـفـسـت بنـد نیـایـد....

 
.:: ::.
 
ترا صدا کردم ...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 12:29

شبی از پشت يک تنهايی غمناک و بارانی
ترا با لهجه ي گلهای صورتی صدا کردم ...
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا کردم
پس از يک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بين گلهايی که در تنهايی ام روئيد ، با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترين موج تمنای دلم گفتی:
دلم حيران و سرگردان چشمانی است رويايی
و من تنها برای ديدن زيبايی آن چشم
تو را در دشتی از تنهايی و حسرت رها کردم

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 12:13

 

کشتی هايم به دريا رفته اند
حتی اگربه بادبان ها ودکل های شکسته بازگردند،
به دستی اعتماد دارم که هرگز شکست نمی خورد
واز پليدی نيکی به بار می آورد
حتی اگر کشتی هايم در هم شکنند
وهمه اميد هايم غرق شوند
فرياد می زنم:"به تو اعتماد دارم".

 
.:: ::.
 
مولوی
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 20 فروردين 1390 در ساعت 9:33

در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا
          ابروی او گره نشد گر چه که دید صد خطا
چشم گشا و رو نگر جرم بیار و خو نگر
          خوی چو آب جو نگر جمله طراوت و صفا
من ز سلام گرم او آب شدم ز شرم او
          وز سخنان نرم او آب شوند سنگ‌ها
زهر به پیش او ببر تا کندش به از شکر
          قهر به پیش او بنه تا کندش همه رضا
آب حیات او ببین هیچ مترس از اجل
         در دو در رضای او هیچ ملرز از قضا
سجده کنی به پیش او عزت مسجدت دهد
         ای که تو خوار گشته‌ای زیر قدم چو بوریا
خواندم امیر عشق را فهم بدین شود تو را
          چونک تو رهن صورتی صورت توست ره نما
از تو دل ار سفر کند با تپش جگر کند
          بر سر پاست منتظر تا تو بگوییش بیا
دل چو کبوتری اگر می‌بپرد ز بام تو
          هست خیال بام تو قبله جانش در هوا
بام و هوا تویی و بس نیست روی بجز هوس
          آب حیات جان تویی صورت‌ها همه سقا
دور مرو سفر مجو پیش تو است ماه تو
         نعره مزن که زیر لب می‌شنود ز تو دعا
می‌شنود دعای تو می‌دهدت جواب او
          کای کر من کری بهل گوش تمام برگشا
گر نه حدیث او بدی جان تو آه کی زدی
          آه بزن که آه تو راه کند سوی خدا
چرخ زنان بدان خوشم کآب به بوستان کشم
         میوه رسد ز آب جان شوره و سنگ و ریگ را
باغ چو زرد و خشک شد تا بخورد ز آب جان
         شاخ شکسته را بگو آب خور و بیازما

 

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 19 فروردين 1390 در ساعت 22:43

شنیدی كه دلم گفت بمان

ایست !!!!

..... نرو

به خدا وقت خداحافظی نیست

..... نرو

نكند فكر كنی در دل من مهر تو نیست...

گوش كن نبض دلم زمزمه اش چیست؟!!

.....نرو

صبر كن عشق زمین گیر شود

.... بعد برو

یا دل از دیدن تو سیر شود

.....بعد برو

ای كبوتر به كجا قدر دگر تاب بیار

آسمان پای پرت پیر شود

......بعد برو

تو اگر كوچ كنی بغض دلم می شكند

صبر كن گریه به زنجیر شود

بعد برو

......!

 
.:: ::.
 
..... نرو
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 19 فروردين 1390 در ساعت 20:8

شنیدی كه دلم گفت بمان

ایست !!!!

..... نرو

به خدا وقت خداحافظی نیست

..... نرو

نكند فكر كنی در دل من مهر تو نیست...

گوش كن نبض دلم زمزمه اش چیست؟!!

.....نرو

صبر كن عشق زمین گیر شود

.... بعد برو

یا دل از دیدن تو سیر شود

.....بعد برو

ای كبوتر به كجا قدر دگر تاب بیار

آسمان پای پرت پیر شود

......بعد برو

تو اگر كوچ كنی بغض دلم می شكند

صبر كن گریه به زنجیر شود

بعد برو

......!

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 19 فروردين 1390 در ساعت 20:5

 

رفتی
درست زمانی که
دوست داشتنت را اعتراف کردم
و هنوز مانده ام چرا همه معشوقها
میروند به راهی -
به امید کسی -
که شاید قرار نیست
اصلا باشد

******************************

بغلم کن

یک دلِ سیر که نه
یک دلِ پُر
آغوش میخواهم...

 

ببین کی گفتم..

******************************

یه روز می‌بوسمت،
یکی از همین روزایی که میخندونمت،
یکی از همین خنده‌هاتو ناتموم می‌ذارم،
می‌بوسمت.

 

 

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 19 فروردين 1390 در ساعت 12:20

اگه يكي رو ديدي وقتي داري رد ميشي برميگرده نگات ميكنه بدون براش مهمي.
اگه يكي رو ديدي وقتي داري ميفتي زمين برميگرده با عجله مياد به سمتت بدون براش عزيزي.
اگه يكي رو ديدي وقتي داري ميخندي برميگرده نگات ميكنه بدون واسش قشنگي.
اگه يكي رو ديدي وقتي گريه ميكني مياد باهات اشك ميريزه بدون دوستت داره
و اگه يه وقت يكي رو ديدي وقتي داري با يكي حرف ...ميزني تركت ميكنه بدون عاشقته

 
.:: ::.
 
برنامه هفتگی من...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 19 فروردين 1390 در ساعت 12:15

شنبه ها رو با نام تو آغاز میکنم
یک شنبه های رو با یاد تو می گذرانم
دوشنبه ها رو با بوی تو می گذرانم
سه شنبه ها رو با خاطرات تو می گذرانم
چهار شنبه ها رو با مهر تو میگذرانم
پنج شنبه ها رو با عشق تو میگذرانم
جمعه ها رو با فکر کردن به تو می گذرانم
هفته ها رو به عشق تو به پایان میرسانم

 
.:: ::.
 
دنیا ی شیشه ای
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 19 فروردين 1390 در ساعت 12:10

فرض کن داری توی یک دنیا ی شیشه ای زندگی میکنی .پس به طرف دنیا ی کسی سنگ ننداز چون اول دنیا ی خودت میشکنه

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 19 فروردين 1390 در ساعت 12:10


فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند....دیروز با خاطراتش مرا فریب داد....فردا با وعده هایش مرا خواب کرد....وقتی چشم گشودم امروز هم گذشته بود

 
.:: ::.
 
عناوین آخرین مطالب بلاگ من


صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 45 صفحه بعد

 
 
 

  .:: Design By : Afshin Zehtab ::.